بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد * فرگرد شناخت *

کتاب بعد سوم آرمان نامه "ارد بزرگ" به قلم "فرزانه   شیدا"


● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●
● فرگرد شناخت ●
خدا

تازه شدم تازه شدم کهنه بدم تازه شدم
سنگ بدم سازه شدم درچه چه دروازه شدم

خرتک نیمه جان بدم نی نی استخوان بدم
من قلم خران بدم فیله شدم نازه شدم

هیچ نگر که شد همه پشگل بره شد رمه
جهان گرفت یک تنه آن که نمی بازه شدم

صفر بدم بیست شدم آن که چو او نیست شدم
ماه به ماهیست شدم بی حد و اندازه شدم

کم بده ام کُر شده ام تهی بدم پُر شده ام
قطره بدم دُر شده ام از دل و جان خازه شدم

چاه بدم راه شدم آه بدم ماه شدم
بنده بدم شاه شدم حرمت آوازه شدم

بسته بدم باز شدم باز بدم راز شدم
راز جهانساز شدم آن که ز خود زاده شدم

23 / 11 / 1387 10:17

شکر

شاعر "آیا" متخلّص به هیچستان :حسین رخشانفر ●
در فرگرد پیشین مشکلاتی راکه نداشتن شناخت برای آدمیان درست میکنددرخلاصه ای اززندگی خود بیان کردم ودراین فرگردباتوجه به,نظریات فیلسوف ودانشمند بزرگ,ایران وجهان*ارد بزرگ
به بررسی,آن درمحدوده وسیعتری میپردازیم من خودطی تجربیات شخصی خودکه,دراینمورد داشته ام بخوبی,دریافته ام که,زمانی کسی وکشوری میتواندخودرادرجائی دیگراز دنیا بشناساند که تلاش کند آگاهی های بیشتری رابصورت مُستند برای جهانیان ارسال نماید,باآمدن ماهواره وانترنت تاحدودزیادی,این مشکل برطرف شده است.اماپیش ازاین بسیار انسانهاوی وجودداشتند که ایران رابسیار کم میشناختندوامروزه نیزبراساس انقلاب واختلافاتی که دیگر کشورهابا ایران دارندهمچنان,ایران رابه عنوان کشوری عربی ومسلمان که باهمه ی دنیامشکل دارد وجهان سومی ست که,انسانهای آن تمام مدت درپی آشوب,وسروصدادر سطح بین اللملی ست که این , میشناسد ومسلمااینانعکاسی است که,ازخبرگزاریهای دنیا,درهمه جاهرانسانی درموردایران دریافت میکندوصدالبته,این خواسته ی کشورهای امریکاواروپاست که برای بد,نشان دادن ایران واعلام اینکه باکشوری بی فرهنگ روبروهستیم که,ازسیاست های جاری دردنیاهیچ نمیداند ودرعین حال,آشوب طلبی ست که پای,آن بیافتدتروریست خوبی,هم,میشود,به دنیانمایانده شده ایم واین واقعیتی ست که باید پذیرای آن باشیم که اینکگونه ازما سخن رفتهواینگونه شناخته شده ایم وراست وغلط این نتیجه ی رسانه ای رسانه ها بوده است,تاجائی که مردم عامی کشورهاکه جمعیت بزرگتری رانسبت به افرادبزرگ واندیشمند جامعه هاداراهستنددرهمین باوروتصورات وباهمینگونه آگاهی دادن های نادرست رسانه ای, همان را روزانه می آموزند که ازرسانه ملی وازرسانه های,دیگرکشورهادر کانالهای متعددخوددریافت میکنندوکمترکسی نیزهست که وقت خودرابگذاردودر اینترنت ویاباکتابی وقت خودراگذاشته وبه شناخت ایران تابتواند بافکری شخصی ودرست,اندیشه ای شخصی رادرموردایران وایرانی وخصوصیا ت وآئین ورسوم ایران داشته باشدوازآن شخصاآموزشی دیده باشدودرباب آن صحبت کند یاعقیده ای را عنوان دارد .دراین میان بودن درمیان مردمی که اینگونه افکاری درمغزایشان,ازایران وایرانی پر شده است وساده,نبوده,ونیست ,ودرد مهاحرینی جون مافقط مهاجرت کردن ازوطن وزندگی درمیان افرادی که ایشان را ضدایرانی ومسلمان پرورش داده اند نیزآسان نبوده ونخواهد بوداما چاره در گریزنبودوبایدواقعیت ر قبول کردکه مردم دنیابدرستی,آنگونه که بایدباماباملت ما ونوع زندگی ونحوه ی تفکرودین وآئین ونژادایرانی به آن شکل که,برحق ورواباشدآشنانیستند وبه ناحق پرشده ازافکار مسموم شده اند که مردم ایران وملت وکشورایران ,درلباسی خالی از انسانیت به دیگران نشان میدهد وبا شناختی که بناحق درجلوه های سیاسی اینگونه جلوه داده شد ازما وحشیانی با قانون بربریت درذهن ایشان شاخته اند که زبان حرف او زبان خشم است وعمل اوخرابکاری وویرانی ودست بلند کردن بریکدیگر وکشت وکشتارخویش وهمچنین داشتن فکر نابودی دیگران, همه کس الاایران وایرانی که هیتلر راپیش ماروسفید میکندوقتی میبینیم چگونه تصوری ازمادرذهن جهانیان ساخته اند.
__●__ کوچ پرستوها __●__

درنگاهم
سایه غم بود
در هنگام کوچ

پایم نمی کشید...
قلبم نمی گذاشت
و نگاه
قطره های اشکم را

به استقبال جدائی ها
روان کرده بود

رفتن ناگزیز بود
وُ ماندن بی ثمر
دیگر برایم
هیچ نمانده بود

تا به حرمت آن...
چادر ماندن بپا کنم

هرگز نمیدانستم
...آه

هرگز نمیدانستم
روز کوچ پرستوها

روز کوچ من
خواهد شد

و روزی ...
راهی شدن
تنها چاره راهم

وقت کوچ است
آری...سفر منتظر است

که مرا راهی رفتن سازد
وقت کوچ است

و در این جاده ی تنهائی
من و دل تنهائیم

کوچ من کوچ پرستوها بود!!!
لیک من تنهایم

و پرستوی دگر
بامن نیست

کوچ من کوچ پرستوها بود!!
به شبی بس تاریک
و رهی طولانی
کوچ من
کوچ پرستوها بود!!! »
__●__ 21آبانماه ۱۳۸۴« ف . شیدا »__●__
(* وصدالبته بزرگان ودانشمندان واستادان واندیشمندان بزرگ دنیاوکشورهای دیگر چنین تصوراتی بروی, ایران وایرانی ندارندوشناختی کاملتروبهترازمردم ایران باشناخت تاریخ وآداب رسوم ملی ایرانی و... رادارا هستند)اماسیاست فعلی جهانی برای سیاستمداران فعلی دنیا اینگونه حکم میکند که برای به کرسی نشاندن ادعاهای خوددرموردایران از بدترین زاویه ی ممکن ایران رابه دنیامعرفی کنندوهرگاه مشکلی ایجادمیشود دربوق وکُرناکرده,وبه گوش جهانیان برسانندولی آنگاه که,مردم مابابمب شیمیائی صدام دسته دسته کشته وناقص میشدندحتی هیچکس درکل دنیانمیدانست ایران کجاست وچه برسرملت وکشوراومی آید زمانی که پای نشان دادن ایران وایرانی میرسد,بجای آن اماازبدترین مناطق ایران فیلم گرفته وبدترین شرایط زندگی هادرحلب آباد وکارتون خوابهاویامعتادین افتاده ونشسته,دراینجا وآنجانشان میدهنددرصورتی که جمعیت فقیروکارتون خواب,وبی خانمان کشورآمریکا نیزکم نبوده ونیست وبخصوص پس ازرکوداقتصادی دردنیاکه بیشترین صدمه نیزبر پیکرامریکا واردشدبرتعداد بیخانمان هائی که مجبور به ترک خانه های خودشدندوبانک خانه های آنان رابعلت نداشتن پول پرداخت وام خانه ها به حراج نهاد افزوده شدومردم بیگناه,پیش ازحراج,خانه وزندگی خودرانیز ترک کردندودرماشین خودیادرخیابانها,گاه خانوادگی زندگی میکردندوبرتعدادبی خانمانان حتی تحصیلکرده نیزافزوده گردیداما پنهانکاری های سیاسی/ اجتماعی,همین کشورهاهیچ سخنی ازاین بدبختیها درسراسر این دوران درتمامی کشورها نبودامادر مورد ایران بامحدودکردن فیلمبرداری,وگرفتن فیلم ومُستندهاازمناطق مردم خیابان نشین وفقیر وپاره پوشراه حل خوبی راپیش گرفتند تاکه ایران راکشوری فقیروبی فرهنگ وآشوب طلب جلوه دهند ومقدمات جنگ را دراذهان عمومی همانگونه بوجوددبیاورند که اول باافغانستان سپس باعراق شروع کرده وبداخل هریک ازاین کشورها باجلب تفکر مردم جهان با تصویر سازیها ودروغپردازی ها برعلیه کشورها مردم رانیزدرجهان باخودهمراه کرده وموافقت عمومی جهان راگرفته وبه کشورهای ذکر شده وارد شدندوزندگی مردمان بیشتری رابه فقروبدبختی ومرگ کشاندند وبااینکه بازیهای سیاسی درخورفهم همان سیاستمداران است وبسیارچیزهای پشت پرده وجودداردکه منو شماازآن بی خبریم.امااینکه کشوری باتاریخی باعظمت وچندین هزارساله دردیدجهانیان اینگونه پنهان مانده است چیزی نسیت که اتفاقی باشدیامنو شمادرآن مقصرباشیم که برای این نیز هم برنامه ریزی های پشت پرده ای طی سالهای بسیاربوده وهست که ایرانی هنوزعرب شناخته میشودوآئین مسلمانی که در رکجای عالم باسنتهای خودآن کشور مخلوط شده ودرآمیزش بوده است رانیز با،سنن وفرهنگ ونژادایرانی درهم آمیخته اند تایک یک مادرنظرهمگان در دنیا یک "بی ن لادِن "پرورش یافته برضددنیامعرفی شویم ودرذهن همه نیز ماازکودک ماتازن خانه دار گرفته تا...همه بمبی درکمر بسته ایم ودرفکر کشتن اروپائیها هستیم وامریکائی هاکه روزی صدبار هم که خودمان اعلام میکنیم که:چندبارمگریک حرف رامیزنند,آقاجان مرگ برامریکا!,درنتیجه اگر فکرجهانیان رامعطوف باین سازندکه مسلمان درهرجای دنیاانسانی ست که فرهنگ نداردوفقط بانام مسلمان بودن دردنیا محکوم به تنفر همگان است دیگر چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم که بهتر مارا بشناسند هیچ چیز به اندازه رسانه هاوتبلیغات بر روح وفکر انسانها قدررت نداشته است مگر شیستشوی مغزی که این نیز خود به گونه ای یکنوع شستشوی مغزی برعلیه ایرانی وهمچنین مسلمانان است که زندگی را درخارج ازشکور برای بسیاری مشکل وغیرقابل تحمل نیز میکندآنهم وقتی بنام ماودرجای ما,بصورت کتبی وشفاهی به اشتباه ذکر شده است که" جهادمایعنی کشتن همه ی انسانها حال هرکه میخواهدباشدکاری باین حرفها نداریم چون اگر ماجهادکنیم خدا بدادتان برسدچون مافقط به فقط میکشیم وکاری هم نداریم که چه کسی راکشتیم فقط میکشیم میخواهد کافر باش یامسلمان برای ماهم مهم نیست که اصلا معنای جهادرا تفهیم کرده اندیاخیر خودتان بروید معنی پیداکنید ماوقت اینکارها رانداریم بخصوص اگر فرمان جهادراصادر کرده باشنددرنتیجه ماکارخودرامیکنیم به افکارجهانی همکاری نداریم!" با چنین افکاری که درسر جهانیان ازما ساخته اند خوب مسلم وآشکار است که,اینگونه هم ازما برداشت شودکه ایران عرب نما هم تفاوتی باعرب مسلمان نداردکه پای دین چون به میان بیاید زبان او شمشیراوست ومرگ وکشتار دیگران جهادملی و...درنتیجه ما بنوعی قاتلین بشریت شناخته شده ایم نه رهروان راخداوند ودربدترین شکل ممکن ایرانی مسلمان یعنی به نوعی قاتل وتروریست بی فرهنگ .که این خود خصومت سیاستمداران رادرسیاست باایران وایرانی برای آنکسی که چون من 20 سال بیشتر است که اخبارجهان وبرنامه های تلوزیونی رادر سطوح مختلف نگاه میکنم وهرجاپای ایران,وصحبت کشور به میان آمد,دنبال آنراگرفته ام تافرداکه دربیرون ازمن سوال میشودبیخبرنباشم وبخوبی معلوم بود که از خشم جهانی برعلیه ما درحال استفاده هستندوپرواضح است که,آنچه,ازماوایران بخوردجهانیان میدهندتنهابدترین شکل نوع انسان,است که درآن حتی موفقیتهای ایران وایرانی به شکل "خطری جانی" برای دیگرجوامع دنیاعنوان میشودازجمله انرژی اتمی که سالهای بسیاراست هربارکه سخن ازآن به میان آمدبخوبی متوجه شدم که یکماهی هم برنامه های تلوزیون مختص شدبه اعدام هاایران, جنگ ایران, اقتصادایران برخوردایران بادیگر کشورها ونشان دادن پیاپی سخنان بزرگان ایران درشکلی درست ساخته شده وبرنامه ریزی شده که هیچ برداشتی ازپپآن نمیشد کرد جزاینکه خود منهماگر خودم را نمیشناختم باورمیکردم و به زبان آمده ومیگفتم: عجب آدمی بودم منِ ایرانی قاتل خونخوار وحشی که خودم خبر نداشتم بااینوصف که منهم نه عقل دارم نه شعور وهمه ی دانائیهاازآن همینهاست که اینها را ساخته اندومیدانند سیاست چیست دنیا دست کیست نه من عامیِ که درخانه ام نشسته ام وباید بموقع برای کشتن همه ی اینهاباگناه وبیگناه جهادکنم وشمشیرم رااززیر تختم دربیاورم که مدتی خاک خورده وازجلا افتاده است!!و بخوبی هم میدیدم,اگر سخنی را به گونه ای گفته اند که فرهنگ وسیاست وقانون ملی آنرا نمی پذیرد یا نشان دادن فقر ملی و مردمی ایران یاتنها شکایتهائی که برعلیه ایران میشدوپس ازان مجددبه این معقوله باز میگشتند که بگونه ای بازگو کردن این سخن به نگاه وفکر ببیننده بودکه":یادتان بماند جهانیان دنیا,که چنین مردمی بزودی دارای انرژی اتمی خواهد شد ووای بحال مااگر بگذاریم."!!! وقتی اینگونه توجهات را به نوع پخش اخبار ومستندها مبذول بداریم بخوبی متوجه میشویم که مداوم در نمایاندن امریکا واروپا بعنوان کشوهای بافرهنگ ونمایش ایران بعنوان کشوری فقیر وبی فرهنک وآشوب طلب وضد جهانی,بی شک جزبازیهای سیاسی نیست که مردم عام رابا فکرخودهماهنگ کنند تااگر روزی بمانند افعانستان وعراق,اعلام شدکه: دیگر مجبوریم برای جلوگیری ازخطر ازسوی باایران هم جنگ کنیم چاره ای نیست!.بمانند افغانستان وچون عراق ,آنگاه مردم نیز درسطح گسترده ای موافق این عمل باشندودرعین حال گروههای صلح جهان درتعداد معدودی قراربگیرند که دیگرصدای ایشان شنیده نشودبااینوصف بخوبی می بینیم که « شناخت» میتواندبرای هرکسی شناختی کاملانادرست وبرحساب برنامه ریزی های ازقبل پیش بینی شده ومغلطه کاری هاورسوا نمائی هائی باشدکه فکراذهان عمومی جهان رابه بیراهه بکشد درهمین راستادراندیشه وفکرونظریه ای نیزیک آدم عادی هم میتواند روباه صفتانه افکار دیگران رابتدریج مسموم کرده وهمگان راهمپا وهمراه خویش کرده باخود موافق ساخته وبه مقاصدی برسدکه تنها نفع شخصی اوراجوابگو باشدودیگران را به چاه خودانداخته ویادردریای اندیشه ای نادرستی غرق کندکه هیچ تصورنمیرفته است که,درپشت آن اینهمه دشمنی ونامردمی ونارفیقی خفته باشدوحتی خشم وکینه ای گاه,ازحسادت گاه ازدشمنی گاه,ازدرد پیروزیهای دیگرانهم, نیزدرآن نقش عمده ای داشته باشدومسلم است که هیچ کشوری حتی کشورهای برتر دنیا نیز بدون گرفتاریهائی نیست که همگان در سراسرز دنیا دارنداماهمانگونه که یکی درایران صورت خویش با سیلی سرخ نگاه میداردودرددرون پنهان میسازد تا آبرو داری کند در سطح سیاسی ,سیاستمداران , نیز لباس فاخر یکنفررانشان میدهندوشکم گرسنه,صدهاانسان دیگررا پنهان میسازنداماکشوری ثروتمندچون ایران راباذخایر نفتی ومعادن بسیار وصنایعی که میتواند باهریک ازدیگر کشورها پیشی بگیرددر "ساکشون" وتحریم اقتصادی نگاه میدارند تاقادرنباشدلباس فاخررابرتن بیشترین مردم خودکندواینهاجائی داشته باشند تاحلب آباد وسیع تر شودوکارتون خوابهای جمعیت بزرگتری گردندتاجائی دربرنامه های تلوزیونی برای نشان دادن فقط داشته باشنددرنام ایرانوایرانی .آه.تاسف برانگیز است که همانگونه که بسیاری ازمردم عامی کشور خودماایران نیز وقت خودرا تلف نمیکنندتابادیگر کشورهاآشناشوند وبه اخبارورسانه درحدهمان خبرهای کوتاه رسانه ای قناعت میکنندجمعیت جهان نیز ازاینگونه افرادعامی سرشارشده است که آنقدرسرگرم زندگی اتوماتیک وارامروزی شده اند که برایشان مهم هم نیست درکشور بغلی چه خبراست چه برسد که آنسوی زمین رالازم بداند,تاکه افرادوملت وکشوری رابشناسدودراین اندیشه که این دانش به چه درد من درنان درآوردن من میخوردازهم بی خبر میمانیم وسیاستمداران جهان جولانگاهی برای بازیهای سیاسی خودپیدا میکنندکه فکر واندیشه های مردم رااز« شناخت» واقعی دورنگه دارندواین تقصیرایشان نیست که موفق میشوند این تقصیرمنِ ایرانی ست که نیامده ام,ازخودوایران وایرانی,کسی بسازم که وقتی ایرزانیان را نام میبرند مردم بدانند مریخی نیست یابرنامه ای بسازم مستندی باتوجه به افکارعمومی ,ودرحدجهانی وبه دیگرکشورهاعرضه کنم کهاینهمه درسیاهی افکاردیگران گم یاحتی چهره ای تیره نباشم.این گناه من است که وقتی درخیابان باغریبه ای برخوردمیکنم,تنها به لباس او نگاه میکنم نه به ماهیت ودرون وفکرواندیشه ی او وهمین دروسعتی گسترده تربازمیکردد به شناخت جهانیان آیا من سعی کرده ام جهانم را مردم دنیا را اخلاقیات وافکار ونوع بینش وطریقه ی زندگی ایشان رابازبشناسم که امروزتوقع داشته باشم بدون تلاش من همه هم مرا بشناسندهم ریشه های ملی مرا بداننداگرمن بعنوان یک ایرانی مقصر نیستم چه کسی مقصر است؟؟چراکشورهای بزرگ دنیااینهمه درنگاه تمامی ملتها شناخته شده اندوایران درگوشه ای جامانده است,ایشان مقصرندیامن ایرانی بعنوان سیاستمداربعنوان دولت بعنوان ملت بعنوان همشهری بعنوان,ایرانی وبعنوان انسان؟ قبول کنیمکه کسی اهمیت نمیدهد من یاتوچه کسی هستیم وچه هستیم.منو شماوقتی مهم میشویم وقتی دیده میشویم که تلاشی برای اینکه کسی باشیم کرده باشیم وموقعی شناخت صورت میگیردکه "منِ نوعی" بخواهم مرا بشناسندودرست بشناسند وتابدین شکل از فردیت خودشخصیت خودبودن خودهستی خودملت خودکشورخود بتوانم دفاع کنم ودرسخن باغریبه کم نیاورده وبتوانم لااقل درسطحی روشنفکرانه جوابگو باشم که شخصیت ایران وایرانی را درحد وظیفه ی خود حفظ کنم که,این وظیفه ی تک تک ماست نه من به تنهانئی ولی هریک آری به تنهائی چنین وظیفه ای داریم تا ایران فقط کشوری نباشد که پشت کوه مانده هائی ازآن درمی ایند که هیچ نمیفهمندواین تصور جهانیانی شود!ومتاسفانه نمیدانند پشت همان کوه لااقل آب وهوائی هست باچهارفصل زیبای سال که تک تک آنان در طول عمروزندگی خودآرزویش رادارندو(لطفا ,خواهشا,شماهم کمتر ایرانیان عزیز "هواراآلوده کنید" تاهمینگونه هم باقی بماند)...و همچنین داشتن دیگرمعادن وصنایع و...درکشورایران که همواره وهمیشه برای همه ی اینها نیز برعلیه ایران, دندانها تیزشده است تادررکود اقتصادی دیگری مارانیز به روزعراق انداخته ویابه بهانه بمب شیمیائی وبمب اتمی... به نابودی بکشندوچه کسی میتواندازآن جلوگیری کنداگر تک تک ماخودرا مسئول پیشرفت کشورخود ندانیم تا قدرت اینرا داشته باشیم تا درکمترین حد بدنیا بگوئیم ایرانی چگونه انسانی ست تا للاقل مارا بدرستی بشناسند نه باتبلیغات مسموم جهانی.
●از نفرتی لبریز"از :« احمد شاملو__●__
ما نوشتیم و گریستیم
ما خنده کنان
به رقص بر خاستیم
ما نعره زنان
از سر جان گذشتیم ...

کسی را پروای ما نبود.
در دور دست مردی را
به دار آویختند :
کسی به تماشا سر برنداشت

ما نشستیم و گریستیم
ما با فریادی
از قالب خود بر آمدیم
_●سروده ای از :« احمد شاملو● »_
من همواره تلاش داشته ام,تااگردرپاسخ سوالات غریبه ای نااشنابایاران وایرانی ,اواز اخبار دنیا مطلع است من نیز کمیتی نداشته باشم وچون او خبر بد فقط ایران را به رخ کشید من نیزتوان اینرا داشته باشم چندنمونه ای ازفقر این گوشه وآن گوشه ی جهان رادر امریکاواروپا باو یادآور شوم,اگر زنجیززدن وزخم شدن پشت مرادر عزاداری امام حسین به تمسخر گرفت من نیزمیخ کوبیدن افرادعامی مسیحی ایشان رادر روزبه صلیب کشیدن حضرت مسیح یاداور شوم وبه مقایسه بنشینم,اگرچرخیدن مرابه دوردیوار متبرک مکّه مقدس مرا, به باد مسخره گرفت من نیزسرتکان دادن مذهب یهودی و...درجلوی دیواری رابیادبیاورم وسرخم کردن خود ایشان رادرمقابل مجسمه ی متبرک حضرت وپیامبر خداوندایشان راهم خاطر نشان کنم که این نیزنوعی بت پرستی ست اگرمجسمه ای سرخم کردن داشته باشدولی حرمت آنرابه مقام حضرت مسیح نگاه میداریم وقتی حرمت هیچ چیزازدین مادرهیچ کجای دنیانگه داشته نمیشود,امااگر او به تمسخر نشست دمن نیزدر قالب انسانیت انسان باشم,وفقط یادآور شوم که تفاوتی نیست بین دین بادین ,آئین باآئین ,تفکر باتفکردرهمه دین میتوان انسان بود یا نبود, واماشکل انجام آن کتارهای دینی ست که متفاوت است وشما نیز اینگونه اخلاقیات وسنت هائی رادارید اماکمتر به دین وایمان فکر میکنید که درخاطرشریف شما بماند که کدامین سنت شمابحد سنت من میتوانددریک جایگاه ومقام,از لحاظ ارزشی خوب وبدباشدوسعی نمیکنم فراموش کنم که مسلمانم انگونه که شماسعی میکنیدبه اسم روشنفکری ایمان خویش رابه روزشنبه ویکشنبه ای واگذارکنید که حتی کمترنیز به کلیسامیرویدیااصلا نمیرویدوفقط صدای زنگ کلیسای شمایکی شنبه برای شاخه ای ازدین حضرت مسیح (کاتولیک) بصدادرمیایدودیکری یکشنبه برای نیایش ویادآوری دین درمذهب حضرت مسیح درشاخه ای دیگر( پروتستان *)اما منو مسلمان حضرت مسیح راهمدرجایگاه پیامبری ارج مینهیم چون د تاریخ اسلام ایشان نیز فرستاده ای ازسوی خداست وجزئی ازتاریخ دین ما,بمانند که نوح و موسی....همه تاریخ شما تاریخ مانیز هست بااینوصف که (*برمامحمد(ص*) نازل شدبرشما نشد!یک پوئن یک امتیاز به نفع من چون من یکی بیشتر دارم که توازش محرومی پس برو فکرخودت روبکن جانم!*)که اینراهم به خنده بارها به مردم گفته ام هرچند که واقعیتی ست کتمان ناپذیر....وشمانه دیروزهای تاریخ خودرا که باهمان نوح ومسیح وموسی شروع شدبه خاطر دارید ونه,آموخته اید که درتاریخ اسلام نیزمسلمان ,حضرت مسیح ومادرمقدس حضرت مریم رامسلمان عالم,ارج وارزش مینهدوهرگز بی حرمتی به ایشان نمیکندواینراگناه دردین خودمیشمارد که,از فرستادگان وپیامبران خدابه بدی یادکرده یا ایشان رابی حرمت کندچه درنزد خداچه درنزد صاحب آن دین چه حتی درمقابل دین خود چه دررزونامهی دانمارکی باکاریکاتورهائی نماینده ی شعوریم خبرنکارواجتماعی که حرمت را نمیشناسند که حرمت بگذاربه هرکه هرچه هست اگرکه اوحرمت ترانگاه میداردوهرگز برای احساسات دینی توباکاریکاتوری به جریحه دارکردن روح تونمیپردازدودرنهایت دردید مسلمان "خوب بودن نه برترازدنیا بودن بلکه انسان خوب بودن یعنی,اسلام",آنهم دروقتی که شماکاریکاتور محمد رادراینجاوآنجابرای به خشم درآوردن مسلمان وتوهین به مذهب ومرام اودردنیا پخش میکنیدبی اینکه بیادداشته باشیدخودرا"روشنفکر"میدانیدوباادب وباتربیت و بافرهنگ!!!راستی چه شدکه,اینجافراموش کردیدکه شما,انسانهابرتروبافکروروشنفکری هسستید که,این نیزسوالی ست که حتماوبایدازهرروز وهمواره ازایشان بپرسیم ومن نیزمیپرسم,وقتی احساس کنم قصدتوهین به مرام وایمان وشخصیت من است وکشور من!اماتودوست ایرانی من هموطن ایرانی من که روزانه باچنین مشکلاتی مواجه نیستی وخشم روزانه ات رادرخانه حتی پای اخبار تحریک میکنندچگونه درکشوردروطن,ازخوددفاع میکنی که صدایت به,درستی نه به,معنای خشونت وبی فرهنگی که بنام"انسانی متمدن وبافرهنک وتاریخ ایرانی به گوش جهانیان برسانی؟"نه با اتش زدن سفارتهاکه بادل باعمل بارفتاربگوایرانی کیست وآیاقصه ی عشق ومعرفت ودوستی ایران وایرانی قصه بودیاواقعیتی همبستکی ایران وایرانی افسانه بودیاانقلابی رارقم زدتوچه میکنی ایرانی من؟!درهمین امروز که خودرادرنام ایرانی ومتعلق به,ایران میدانی؟!
حامد تقدسی● »
چه اشتباه بزرگی ...
دیشب به خواب دیدمت ای آشنای رود
سنگین و پر سکوت
با نغمه های غریبانه باز خواندمت
اما دگر چه سود ؟
کز این حدیث هزارباره جان بی نفس
رنجور و خسته ام

با هر ترانه تو را تا کران عشق
بردم ولی چه زود
رنجیدی از ترانه ققنوس شب نوشت
وز رنگ تنگدلی های آخرین سرود
همچون هم او که رفت ،
بس سهمگین و غریب
فرسنگ ها دور تر از روح صحبتم
غمگین شدی و دلت با ترانه ای
ابری شد و گرفت

من کیستم ؟
که به تکرار هر غزل
آزرده می کنم
دلی و بازش نمی برم
بر طرف ساحل معنا و عمق شعر

جانا
چه اشتباه بزرگی
که هرچه بود
نادیده خواندی
و ققنوس ناشناس
همچون همان
صداقت آخرین کلام
ختم ترانه
این جان خسته شد .
حیف از حدیث عشق

● شاعر:حامد تقدسی »●
امااحترام که یکطرفه نمیشودهمانگونه که من احترام دین شما رانگاه میدارم ودر جنبه مسلمانی خویش خودراموظف به,این میدانم که تمامی پیامبران فرستاده ازسوی خداوند را محترم بشمارم شما نیز موظفیدپیامبر فرستاده شده از سوی خدای مراارج بگذاریدوبه حرمت وقاموش اوومسلمان توهین نکنیدواین سخنی بوده وهست که هرجاسخن ازآن پیش بیاید به همین شکل,آنرابه مردم خارج گفته ام وبعدازاین نیزخواهم گفت چراکه انسان متمدنوتحصیلکرده تنهادهان بازنمیکند که چیزی بگویدواگر بگویدباشناخت چند جانبه سخن گفته وتنها به شناخت یکطرفه ی خود یا شنیده های بی پایه,اکتفانمیکندبلکه,دانش آنچه راکه,ازآن سخن میگوید نیر دنبال کرده است درغیر ینصورت هیچ حقی به سخن واظهارنظر نداردحتی بعنوان ایده ی شخصی بخصوص اگربه درست وغلط بودن آن,اطمینان ندارد.این مردم عامی وعادی هستند که لب به گفتن چنین سخنانی درخارج بازمیکنند که زبان شمازبان شمشیر است واوج آمال شماچرخیدن بدور یک ساختمان ِگِلی به نام خانه ی خدای متبرک ومقدس شماوفقر فرهنگی شمااز آتش زدنهای سفارتهای دیگرکشورهادرداخل ایران پیداست!!! چراکه,رفتاروسخن نماینده ی شخصیت آدمی است انسان عاقل وروشنفکر وداناباچوب وباتوم وآتش زدن وشیشه شکستن وخرابکاری حرف نمیزندکه فقط درآرامش حرف میزند!عجب!اما خودایشان "راسیست های"دارند که چندسال پیش درکشوری اروپائی بناگهان به خانه ای حمله برده خانواده ای بیگناهی را چنان به بادکتک میگیرند که اصلا کاری بکار کسی نداشته نه سیاستی را دنبال میکردند نه کاربکار سیاست داشتند ودرجواب هم ایشان میگویند: خوب این نوع آدمها هم دیوانه های راسیست هستندنه آدم عادی منطقی!ودیدی که پلیس وقانون نیز باایشان برخورد میکند.
●پشت دروازه های خیال...●
حقیقت را پشت دروازه های خیال
جا نهادم
نه از آنرو
که تلخیش آزارم میداد
که بودنش
رویایم را برهم میریخت
و آرزویم را بر باد میداد
اما حقیقت را به باد بخشیدم
که در گذر خویش همگان را هشیار کند
اما دلم ... آه ... دلم
غمگنانه بر مزار آرزوهایم
گریان بود
آخر تفاوت میان حقیقت با حقیقت
بسیار بود
حقیقت من رنجباره ی سنگین روزگاری بود
که کوله بارش را
به درازای عمرم بر دوش میکشیدم
و حقایق تلخ و شیرین
در آلبوم یا دوّاره های دیروزم اما..
گاه میخندید گاه تبسمی داشت
گاه نگاهی بود بدون عمق
حقیقت اما عبور لحظه های ممتد عمر بود
که ریزش باران پائیز را بیاد میآورد
آنگاه که چتر اندوهم باز نمیشد
تا خیس واژه های درد نگردم!!!
● شنبه 24 فروردین 1387(فرزانه شیدا)●
واگراین شخص وان شخص دردنیای کنونی درخارج ازایران شناختی درست وواقعی برایران وایرانی داشت حتی بخوداجازه نمیدادبدون دانش آن بدون شناخت ازآن لب بگشاید واظهار نظری آنهم به توهین به,ایران وایرانی ودین وآئین وسنت ونژاداوراروا بداردواگرچه پیشرفت علم ودنیای اینترنت بسیاری از عمده مشکلات شناخت را کم کرده است اماانسان عامی با درجه تحصیلی حداقل دپیلم درهمه ای دنیا تعدادبیشتری رادرخودداردتاافرادی که بادانش وپژوش درسطح روشنفکران جامعه قرارگرفته باشند حتی درمحدوده کارروزانه ودرعین حال بااینکه امروزه درسطح دیپلم نیزبسیاربسیاربیشترازعلم بهره میگیرندوحتی درکلاسهای سالیانه بخشی کوچک نیزبه شناخت دین هاومذاهب میپردازنداما بخشی وجود نداردکه مادرایران به شناخت امریکائی واروپای اموزشی,دیده باشیم وایشان درشناخت ایرانی ونژادایرانی,درنتیجه شناخت وقتی کامل نیست سخن گفتن ازآن بی جاست ووقتی ازاین موقعیتهای اختصاصی دردنیای رسانه ها,بزرگان سیاستمدار جهانی استفاده میکنند ,شمافکرمیکنید وظیفه ی یک ایرانی مسلمان چه میبایست باشد که نمایاندن تقوا عشق دوستی صلح ومحبت دستگیری ویاری رساندن درخط به خط قرآن ما به فراوانی هست که ما بعنوان مسلمان چگونه انرادرنگاه جهانیان جلوه داده ایم که اینگونه به خشم وترس بمانگاه میکنند؟!
___ سرای آرزو، ______
زیاس سینه
اندر ساحل
تردید می گشتم
بدنبال یقینی
محکم وجاوید
می گشتم
مرا در وصـل رویت
آرزو هم کُشت
که حتی در سرای آرزو
نومید می گشتم
____فرزانه شیدا ___
ما میبایست خود رادنیای خودراآئین خودرا،زندگی خودرا,کشور خویش رادوست بداریم برآن ارج نهاده خواهان شناخت درست خویش ارزخودباشیم وشناختی درست نیز از خود بردیگران بدهیم تابه قدرت شناختی,درست وتفکری روشن,توان آنراداشته باشیم تااین عشق رادرسخن وعمل خود بگونه ای دلپذیر بدنیانشان دهیم نه باخشم وکینه که این راه مسلمانی نیست.مسلمان واقعی خشم را,صلاح مناسب نمیداندوبر «حق زبان»واحترام گذاشتن ومحترم بودن وبر شخصیت خویش جلائی روشنی دادن وخود ساختن وداشتن بینش درست بردنیاوزندگی خود وخداوند یکتا,اصرار نیزمیورزدما چقدر گوش میکنیم،ما چقدربرای آن تلاش کرده,ومیکنیم تامسلمانی را درخودمسلمان باشیم دردرستی وواقعیت وحقیقت واقعی, نام یک مسلمان نه فقط مسلمانی که دین رابه ارث برده است که,آنرادردل,باشناخت درست دنبال میکندتادرجهان خودبه معناتی واقعی انسان باشدوبرحق که,اگربراستی ودرستی برحق عمل کنیم,"انسانیم"درنام هردینی که میخواهد باشدچه برسداسلام که خودآئین انسانیت رامیآموزدودررقّت دل, ورحمت ومحبت درون وباعشق.
● عاشقانه ... ●
پشت پرچین آرزو دیروز
قلب غمگین من چه خالی بود
روزگار دوباره دل بستن
همچو یک واژه ی خیالی بود
بی خبرزآنکه عاشقی ناگاه
خود ره قلب من کند پیدا
آرزو درکنار حسرت وعشق
می ستاندزسینه قلب مرا
می برم دل کنون به خلوت شعر
باردیگر به آبی رویا
در طپشهای عاشق قلبم
می سرایم دوباره نام ترا
زین پس وتاابد به واژه ی عشق
نام توجاودانه میگردد
هر غزل هر ترانه هر شعرم
بهرتوعاشقانه میگردد
رنگ چشمان تو نخواهدرفت
هرگزازذهن قلب من بیرون
در هراسم که بینم,این دل را
بی تو قلبی شکسته ومحزون
دل مرامیبردبه گوشه ی غم
کُنج حسرت بگوشهء رویا
می سرایدبه غصه ها, بدریغ
دم بدم شعرعاشقی مرا
نیمه ء روح من تو بودی تو
او که هر لحظه آرزو کردم
تا بیابم ترابه کنج دلم
هر کجابوده جستجو کردم
درنگاهت اگرچه نقش من است
عمق قلبت بگو که جادارم
گو مراعاشقانه میخواهی
گو توهستی یگانه پندارم
بامن ازعاشقی بخوان هردم
گر که حتی سرودتکراریست
جوشش شعرمن زچشمه ی عشق
همره نام تو زدل جاریست
بعدازاین دل نگیردآرامی
گربماند به کُنج تنهائی
ای خدا عشق اوبمن دادی
گو کنون هم توهمره مائی
بر نگیرم,دگرز سجده ی عشق
چون ترااز خدا طلب کردم
ای خدائی که خودهمه عشقی
دلشکسته بجا,تو مگذارم
بر دل عاشقم دمی بنگر
بر لبم مانده"آه" وُصدایکاش
"آرزو"رابه قلب من مشکن
باردیگر پناه این دل باش
بی تو هم ای گرفته ازمن دل
زندگانی گذر نخواهدداشت
عاشقی دانه ی محبت را
همره نام تو به قلبم کاشت
من کنون عاشقانه غمگینم
گرچه لبزیز آرزواما
دل ترامیزند صدا هردم
منو تو کی شودبه روزی ما
آرزو!همرهم بمان تادهر
دل به امید من بسوزاند
گر ببیند چنین مراعاشق
دانه ی عشق من برویاند
در شب بیقرارم امشب
تاسحرگاه من نفیر دعاست
عاشقی را چگونه باید بود
دل کنون عاشقانه دردنیاست
● 22بهمن ماه 1385/ فرزانه شیدا ●
هر یک ازماموظفیم بگونه ای درخورفهم مردم امروز خودراوافکار واندیشه ی خودراچه در نام مسلمان چه درنام انسان برای ایشان باز کنیم ودرکنار دین, ایران ونژاد آرایی را به همگان معرفی کنیم تا با عرب آشنا نشویم من بنام فرزانه شیدا فقط دواسم درکناریکدیگرم شما نیز همینطورچه کسی جزخودمااین دواسم راثابت میکندومیگوید که مثلا فرزانه شیداکیست؟
بادرزمره ی شاعران احمد شاملو چه کسی ست ؟سردبیر مجله جوانان چه نام دارد ؟قانون گذاز مجلس ایران چه نامیده میشود؟در صدردولت چه کسانی نشسته اند درمیان ملت "منِ نوعی" کیستم تو کیستی او کیست اینراهرکسی درعمل دررفتاردرشخصیت درکارخودبه شما میشناساندشمابه مثلا"من:ودرسطح بالاترباانجام کارهای مثبت به شهرجامعه وسرانجام دنیاپس "ما"درقبال خود شخصیت خود دین خودنژادخودموظفیم که درنامِ,اسم وفامیل خودراحرمت وشخصیت وکشورخود بعنوان یک انسان ایرانی دفاع کنیموخود رابه جهانیان باز شناسانیم,حتی,اگرمن بعنوان فرزانه شیدادرامریکانام غریبی باقی ماندم لااقل درنام ایرانی نامی غریب ازکشوری غریب نباشم. وزمانی که بنام انسان دراین نام کاری انجام میدهم تصمیمی میگیرم درپیرامون من نیزاین تصمیم ثمره ای مثبت داشته باشدوآهنگ موفقیت متن طبیعت جهان را پرکند نه تنهاگوش خیال مرادررویای اینکه روزی بالاخره برخواهم خواست وکسی خواهم شد."هدف «اسم» نیست هدف نام انسانی است" بنام انسان برخاستن ونماینده ی "نام انسانی بودن" درهرمقام دین واندیشه وکشوری که هستیم فکر نمیکنیدکه امروزهمان روزاست که,اول,ازهرچیزخودرابشناسیم وشناختی درست ازخودبه دیگران وحتی به جهانیان بدهیم وقتی میدانیم شناخت درستی ازما ندارندآیا این وظیفه نیست؟ .
● غزل 16 از :«حسین منزوی »●
برج ویرانم غبارخویش افشان کرده ام
تا به پرواز ایم,ازخودجسم راجان کرده ام
غنچه ی سربسته ی رازم بهارم در پی است
صد شکفتن گل درون خویش پنهان کرده ام
چون نسیمی درهوای عطر یک نرگس نگاه
فصل ها مجموعه ی گل راپریشان کرده ام
کرده ام طی صد بیابان رابه شوق یک جنون
من ازاین دیوانه بازی هافراوان کرده ام
بسته ام بر مردمک ها نقشی از تعلیق را
تا هزار ایینه رادرخویش حیران کرده ام
حاصلش تکرارمن تابی نهایت بوده است
این تقابل ها که باایینه چشمان کرده ام
من که با پرهیز یوسف صبر ایوبیم نیست
عذرخواهم راهم آن چاک گریبان کرده ام
چون هوای نوبهاری در خزان خویش هم
باتو گاهی آفتاب و گاه باران کرده ام
سوزن عشقی که خار غم برآرد کوکه من
بارها این درد رااینگونه درمان کرده ام
از تو تنها نه کهاز یاد تو هم دل کنده ام
خانه را از پای بست این بار ویران کرده ام
● ____از :«حسین منزوی » _____●
شناخت زمانی صورت میگیردکه برای آن تلاش کنیم چه نمایاندن وشناساندن شخص خوددرآن مطرح باشد چه ملت ومملکت ماچه جهان ماچه دین ماچه مهمترازهمه درنظرعامیان جوامع,درنگاه بسیاری خدای مامسلمانان خدای خشم است وراهنما ی مابعنوان پیامبر,پیغمبر شمشیر واینهم آیه وسوره درکتاب متبرک قرآن ازنگاه"جهل دنیا"جهل دینی دنیا"پنهان مانده است که,اگر بواقع مسلمان ولاقعی باشیم بهترین مسلمانیم وبهتری خداخدای یکتای ماست که برحق است وظلم نمیشناسدوخشم نمی گیردومظهررحمت وبرکت وبزرگی وعشق ودوستی ست.چرادرتاریکی شناخت خود وایمان خود ازسوی جهانیان دردنیا مانده ایم؟!


*-اگرشناخت زن ومردنسبت به ویژگی های درونی وبیرونی یکدیگربیشتر گرددکمتردچارگسست می شوند .*ارد بزرگ
*-بسیاری ازجنگهاوآوردهای مردمی ازروی نبودشناخت وآگاهی آنهانسبت به یکدیگربوده است . *ارد بزرگ
*-برای رسیدن به,کامیابی نبایدازشکست های پیشین خیلی ساده بگذرید،شناخت موشکافانه آنها،پیشرفت شمارادرپیخواهد داشت .*ارد بزرگ
*- شناخت ماازدرون خویش آن اندازه هست که بتوانیم انتخابی درست دربدترین زمانها
داشته باشیم بایدبه نتیجه گیری خوداحترام بگذاریم.*ارد بزرگ
●پایان فرگرد شناخت●نویسنده:فرزانه شیدا

هیچ نظری موجود نیست: