بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *آگاهی*

کتاب بعد سوم آرمان نامه "ارد بزرگ" به قلم "فرزانه    شیدا"


●بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ●
● فرگرد آگاهی ●
درتمامی فرگردها به تکرارواصراربراین امر تاکید داشته ام که دانش واگاهی تنها راه پیشرفت آدمی ست وانسانی که بخودوزندگی خودارزش مینهد درخودسازی وساختاراندیشه وفکر خویش نیزمی بایست برخور,ارج نهاده وبرای زندگی راحت ترخودرارشددهد .بیداری روح افکار واندیشه از جمله نیازهای بشریست چراکه باآنکه مجهولیات واسرارهای زندگی برای,آدمی هنوزبسیار است اماآنچه که,اینروزهارا بتواندبرای مات حدزیادی درزندگی یاری دهددرحد,نیازدراختیارآدمی قرارداردامامتاسفانه کتابخانه هاوکتابفروشی هاچون بسیاری,از موزه هاخاک میخورندوکسی ازدرآن واردنمیشودبااینحال پیشرفتهای زندگی,ازجمله دسترسی به,دنیای مجازی اینترنت باعث گردیده,است که بسیاری ازکارهائی که نمیشددرخانه,وسرفرصت,انجام دادامروز به سهولت امکان پذیر باشدتا متن ومطلبی رادانلودوکپی کرده,درموقع مناسبی که,دراختیارداریم,به خواندن, آن بپردازیم بی آنکه نیازی به خروج از خانه,ویاطی مسافتی تارسیدن به کتابفروشی وکتابخانه راداشته باشیم.البته دنیای کتاب وروزنامه ورسانه هااز لحاظ مالی دچاررکود اقتصادی شده اندونان بسیاری,ازمردم,نیزبااین وضع آجرشده وکسی به خریدکتابی وروزنامه ای چون گذشته دست نمیزندبااینحال زمان برای, ینهم راه حلهای مناسبی راپیش بینی وبرای زیان نویسندگان,وانتشاراتی هانیز تدبیری خواهداندیشید بااینحال من خودازجمله کسانی هستم که بداشتن اصل وخودکتاب علاقمندم,واز جمع آوری کتبی که میخوانم لذت میبرم,وازاینکه همیشه در کتابخانه ام,دسترسی به کتابهای خودداشته وهربارآنرابگشایم,ودرست جملاتی راکه,درنظردارم با علامتی که زده ام, پیداکنم برای من به شخصه لطفی خاص داردومیدانم بسیاری,ازمردم,که اهل کتاب نیزبامن هم,عقیده اند که,داشتن کتابی,ازنویسنده وشاعر وروانشناس وبزرگ عملی...ویا حتی داشتن کتابهائی از شاعران تازه کارهم خودلطف خودراداردوارزشمنداست .با تمامی اینهاهمواره,وهرروزه برسطح آگاهی بشرنیزافزدوده میشود.دربسیاری,ازفرگردها نوشته ام که آموختن و کتابخوانی,وآموزش «فن خواندن» که خود شیوه ای ست که,درفرگردهای گذشته با تشویق کودکان میتوان,آنرا براحتی به,آنان,آموخت چون خریدکتابهائی که حتی فقط کودک از عکس آن خوشش میادودرکنارآن بعنوان هدیه های بدون مناسبت خریدکتابی آموزشی وتشویق وسوال که چقدرطول دادی بخونی,واگرکوچکترازسن خواندن بود,خواندن آن,برای اووپرسیدن اینکه,آیا میتوانی آن کتاب رابرایم تعریف کنی که برایت خواندم و سوال درمورداینکه چندکتاب داری وتشویقهاوآفرین هاکه چه خوب کتابهایت رامیشناسی, چه خوب آنهارانگاهداشته ای چه خوب مطالب کتابهایت رابیاد داری و..... همه در آموزش فن خواندن وپیداکردن,علاقه به کتاب در شگلی بسیار ساده,ازطریق والدین ومعلمین دبستان میتواند شکل بگیردتاکتابخوانی, نیزجز عادات روزمره,وپس ازچندی جزء ضرورات فردی شخص برای او باشدودرکل علاقه به کتاب ومجله بایداز زمان کودکی,درخانه ومدرسه ترویج شودوبرنامه های درسی مربوط به,آنهم,در برنامه هفتگی بچه ها قرار بگیردوبرای مثال انشای هفته رابروی این بگذارند که:« موضوع انشا:مطلبی جالب,ازروزنامه ی,روزراپیدا کنیدوهمراه بانظر خودآنرا برای مانیز بنویسید» دقیقاکاری که معلمین دراروپاانجام میدهند,عده ای,ازبخش حوادث مینویسند گروهی به سیاست میپردازند,جمعی به کتاب وشعرونویسندگی و.... درواقع همین انتخاب شاگردان به معلم ودبیراین,امکان را,میدهد که شاگردان خودرااز ریشه ونوع تفکرآنان بشناسدودریابد کدامین خوب مینویسند, کدامین عمیق ومتفکرندیاکدامین دنیای درس رابازیچه وسرگرمی میدانندواین کمک بسیارموثری برای,آموزگارنیزخواهد بودتابدان هر شاگردی چه شخصیتی داردوبیشتردرامور درسی نیازمندچه چیزیست وازاوچقدر میتواند توقع داشته باشدوکمی وکاستی آگاهی ودانش اورا دریافته,در نقطه های ضعفهای او,اورا یاری,دهدودرنقطه قوّت های اوازاوآدمی بهتروعمیق تر بسازدوحتی باویاری دهدکه منابع درستی رابرای نوع فکر خودانتخاب کندوکتابهاومتن های مورد علاقه ی اوراباو پیشنهاددهد.من درموردفرزندانم همواره,به ایشان گفته ام,که,هرکتاب ومجله ای را که,علاقمندیدبخریدوهرچه رادوست داریدنیزبخوانیدواگردردسترس نیست یاگرانتراز آن است که پول جیبی شما بآن نمیرسدبمن بگوئیدوچنانچه علاقمندید آن کتاب رابرای همیشه داشته باشید بخریدباهر قیمتی که بودوبه شمااین مبلغ راخواهم داد,ولی,اگرتنهامیخواهید,آنرا بخوانیدمطمئناهمان کتاب درکتابخانه یافت میشودوآنگاه میتوانید,از کتابخانه نیزگرفته بخانه بیاوریدوبخوانیدودر تاریخ معین تحویل دهیدوباید دقت داشته که,حتمادرتاریخ معین و همچنین کاملا سالم وبه همان شکلی که,دریافت کرده اید آنراتحویل دهید(چون هردوجریمه دارد)وزمانی که کتابی راخریده وخواندیدومایل نیستیداین کتاب را نگهداری کنیدآنگاه,آنرا به کتابخانه ی محله ی خودهدیه کنیدتادیگرانی که قدرت خریدکتاب راندارندتوان استفاده ی مجانی آنراداشته باشند.اینکارباعث میشودازنوع خریدمجله وکتاب دریابیم که فرزندما درکدامین دنیاسیر میکندوبه چه چیزهائی علاقمند است ,استعدادهای خودرادرچه زمینه ای بکار گرفته وچه چیزهائی رامیخواهددنبال کندودرعین حال وقت شناسی راباوآموخته ایم وامانت داری را.واماداشتن کارت عضویت کتابخانه,دراروپا امری عادی وحتی ضروریست و همگان نیزآنرادارند چراکه,دردبستان ومدارس ودانشگاههاهمیشه,آموزگاران,واستادان,آنقدردانش آموزان رابه سوی کتابهای مختلف دربرنامه های درسی سوق میدهندوآنها راوادار به خواندن برای نوشتن مشقها وگزارشات وپروژه هاوتز هامیکنندکه"او" ناچا میشودبرای کمترخرج کردن از کتابخانه ملی ومحلی خوداستفاده ماهانه حتی هفتگی ببردودردانشگاههااینکار وسعت عمل وعمق بیشتری را داردوحتی خودمن من ناگزیر شدم,در کلاس دیزاین بسیاری, ز کتابهای نقاشی مدرن,وکتاب انواع نقاشی ها وطرحهاودیزاینهارااز نقاش مور نظر پیداکرده وگاه حتی خریداری کنم,واز برخی عکسها به خواسته ی دانشکده«امابه شکل انتخابی وسلیقه ای هردانشجو»کپی برداشته,ودر دیزاین کارهایم,ازآنها بعنوان نمونه کاریاالهام گرفتن, ازآنها که,جزبرنامه کلاسِ دینزاین برای آشنائی ما, باعلوم هنری بودوباتاریخ هنرونقاشان دنیادر سبکهای مختلف,استفاده ببرم وهم شجره نامه وسرگذشت نقا ش وطراح و... رامجددازدیدگاه خودباز نویسی کنیم تا آنرا تنیز بدرستی اموخته باشیم وهم از طرح های اوبرای نمونه یکار دیزاین خوداستفاده کنیم ودر زمینه رشته ای دیگ نیز به همین شکل درمدارس ودانشگاههابا شاگردان, کارمیشودتاازپایه با علومی که مربوط به آن رشته است شانا گردند, بطوری که شماروزی متوجه میشویدکه درطی شش ماه دوره ی اول تحصیلی شصت باردر کتابخانه وششصدباردرکتابفروشی های مختلف بوده ایدتا نیازدرسی خودرافراهم آورید و500 بارکتاب گرفته,وپس داده اید و300 بارکپی گرفته اید100 بارمتن رازیروروخوانده ایدکه تادرست بتوانیدبنویسیدودیگرخودتان یگپا نویسنده ونقاش ومعلم وپزوهشگروهمه آنچه نبوده اید هم شده اید بی آنکه حتی متوجه اینهمه زحمت خود شده باشید
ـــــــــــــ
اکنون چند بیت از « مثنوی معنوی مولوی » را نگاهی خواهیم داشت:
یارمرا,غار مرا,عشق جگر خـوارمـرا
یار توئی,غارتـوئی,خواجه نگهدارمـرا
نوح تـوئی,روح تـوئی ,فاتح مفتوح تـوئی
سینه مشروح تـوی , بر در اسرار مـرا
نـورتـوئی , سـورتـوئی ,دولت منصورتـوئی
مرغ که طور توئی, خسته به منقار مـرا
قطره توئی,بحر توئی, لطف توئی, قهر توئی
قند توئی , زهر تـوئی,بیش میازار مرا
حجره خورشید توئی, خانه ی ناهید توئی
روضه اومید توئی ,راه ده,ای یار مرا
روز توئی,روزه توئی,حاصل دریوزه توئی
آب توئی,کوزه توئی,آب ده,این بار مرا
دانه توئی,دام تویی,باده تـوئی, ام تـوئی
پخته توئی, خام توئی,خام بمـگذار مرا
این تن اگر کم تندی , راه دلم کم زنـدی
راه شـدی تا نبدی ,این همه گفتار مـرا
______مولانا________
اینگونه آموزش درسطح تعلیم د جوامع درواقع, بدین معنی ست که, بدون اینکه خودبدانی ترا وادار کرده انددررشته ی خود پژوهشگرو مُحقّق رشته ی خودباشی,واز زیروبم باآن رشته آشنا شوی وتادرامروزوموقعیت فعلی وامروزی, آن درس ورشته رابیآموزی ودرهمین مکان است که دانشجوخود نیزبه,این مطلب پی میبردکه,آیاواقعااین رشته رادوست داردکه بخواهدتااین حد عمیق,آنرابیاموزدواینهمه بدنبال آن باشد یاخیر ودرعین حال یادمیگیردبه چه شکلی منابع موردنیاز خودرا پیداکندوهمانگونه که پیداست وازاین متن نیز میتوان برداشت کرد, بااین شکل به طریقی بسیاربا ظرافت اماکاملاعادی بدون اگاهی,دانش آموزودانشجو ,این روال درهمه ی مراکز تعلیم,ادامه داردواین برآگاهی جامعه ای کمک میکند تا هرکه درهررشته ای ست آزموده ودانشوررشته خودباشدووزمانی که,ازآن رشته فارغ التحصیل شودو خوددرحقیقت کتابخانه ای سیارباشدکه,حتی,اگر زندگینامه ی فلان نویسنده,وشاعر ونقاش ... رازخاطربردنقش وعمل ونتیجه ی کاراووطرحها واندیشه های اوراهمیشه درذهن داشته باشد
مولانا از:« مثنوی معنوی مولوی »_____
شمس و قمرم آمد, سمع و بصرم آمد
وان سیم برم آمد ,وان کان زرم آمد
مستی سرم آمد , نور نظرم آمد
چیز دگر ار خواهی, چیزدگرم آمد
آن راه زنم آمد,توبه شکنم آمد
وان یوسف سیمین بر, ناگه ببرم آمد
امروز بهازدینه ,ای مونس دیرینه
دی مست بدان بودم,کز وی خبرم آمد
آنکس که همی جستم,دی من بچراغ اورا
امروز چو تنگ گل,بر رهگذرم آمد
دو دست کمر کرداو, بگرفت مرادر بر
زان تاج,نکورویان نادر کمرم آمد
آن باغ وبهارش بین ,وان خمرخمارش بین
وان هضم و گوارش بین ,چون گلشکرم آمد
از مرگ چرا ترسم کو آب حیات آمد
وز طعنه چراترسم,چون او سپرم آمد
امروز سلیمانم کانگشتریم دادی
وان تاج ملوکانه برفرق سرم آمد
از حدچو بشددردم درعشق سفرکردم
یارب چه سعادتها که زین سفرم آمد
وقتست که مّی نوشم تا برق زندهوشم
وقتست که برپرم چون بالو پرمآمد
وقتست که د تابم چون صبح درین عالم
وقتست که برغرم چون شیرنرم آمد
بیتی دو بمانداما, بردند مرا,جانا
جایی که جهان آنجابس مختصرم آمد
___مولانا جلال الدین محمد بلخی*مولوی____
چراکه به یکی دوباراز یک نویسنده ونقاش وشاعر ونویسنده وعالم ودانشمندو...در طی سال درانجام دروس استفاده نمیشودبلکه بارهادرطی سالهای آموزش آن رشته نیازمندبه بازگشت ورجوع به,همان شخص برای,تکالیف جدیدمیشود.وزمانی که,ملتی اینگونه,هریک دررشته ی خود آزموده باشند وتبحرفکری وعملی]ودانش آنرانیز یافته باشندجامعه ای, روبه,آزادی,ورشد فراهم میشودکه پراست ازانسانهای آزموده ای,که هریک گوشه ای ازصنعت واقتصادودیگر نیازمندیهای کشوررابعهده میگیردوهمگان حتی درحددیپلم نیزبسیارآزموده,و تعلیم یافته بوده وکارسازجامعه ای هستندووقتی آگاهی کافی داشته باشیم خودبدنبال آموخته های بیشتر, دانشهای دیگروعلایق دیگری نیزخواهیم رفت چراکه,دانش وآگاهی درهر زمینه ای به تنهائی , نوعی پیوستگی باعلوم دیگرراایجادمیکندوانسان برآن میشودکه بیشتر بیآموزد,چراکه بدین طریق پرورش یافته وبدین شکل, راه برده,شده,است,این شکل از تعلیم خودبخود,جزعادات انسانی میگرددکه بیآموزدوبخواهد که هرروزه,ودرهمیشگی زندگی بیشتربیآموزدوبدین شکل درتمامی امورزندگی نیزپیشرفتهائی چه,برای خودچه درسطح جامعه بوجودمی آیدوراهگشائی در زندگی برای ما سهل وساده ترازپیش کرده,وکمتردچارمشکلات عدیده ی زندگی میشویم,واین نوعی پیروزی دریک جامعه,نیز محسوب میشودوانیسان,کمتر دچاراندوه ودردهائی میشودکه یاخودبراثر کمبود آگاهی باآن مواجه میشود یادیگران برای او تولید میکنندویاپیچ وخم زندگی,اورابه بیراهه هایابه غمهائی میکشاندکه می بایست آدمی برای,آنها پیشترراه علاجی,در زندگی برای خود پیداکرده یابموقع آن بدنبال راه چاره ی,آن باشدکه حتی,اینگونه مشکلات نیزآموزشهای زندگی به شکل طبیعی دردنیابرای ماست که هم بادنیا بیشترآشناشده,وراه وچاه, دنیای خودرا بیاموزیم,هم,دنیاوانسانهای دیگررابهتر شناخته کمتر بدام ابلهان ویافریبگاران وخطاکاران روزگار بیافتیم,چراکه گاه بدست آوردن تجربه ای ازسوی زندگی چنان برای,آدمی گران تمام میشودکه تمامی هستی اورازیرسوال برده,رو به رنج ودردواندوهی میکشاندکه نداشتن آگاهی درست باعث آن گشته,وباعث میگرددکه گاه انسان توبه کند که دیگربه کسی نزدیک شده یاکسی را دوست خودبپنداردیاحتی برای کمک بدیگری گامی برداردکه دلسوخته ی آخر وپاکباخته ی آخرین خوداودردنیایاو باشد وزندگی اوبی اینکه درگام اولیه جزرسیدن به منطقه ای بهتر هدف دیگری داشته باشد وفقط به فقط نداشتن آگاهی درآن امر وزمینه اورا به چاهافرادی می اندازد که درکمین چینی اشخاصی نشسته اند تا توسط او زندگی خودرابه جائی رسانده ونابودی اورا در زندکی وقلب واحساس او تضمین کنندوشاد باشندکه ساده لوحی یافته اند که براحتی از نداشتن آگاهی او سواستفاده کرده,وخودرا زرنگ ودانا بپندارندواورا ابله ونادان وساده دلی که اعتمادش به آنها نه ازروی بی عقلی که از روی باوراو به انسان وآدمی بودواینکه انسانها بد نیستند وشایداین گام اوخدمتی به دیگران هم بوده باشد وچه تلخ است که کسی اینگونه گامی برداردودرنهایت او باشد که بازنده وفریب خورده ودلشکسته بر جا میماند ویکنفر از تعدادآدمهای یاری رسان کم میشودکه بخواهد انسان رادراین روزگارانسان بپندارد وگامی دبا دیگری در زند گی بردارد که همین اعمال جدائیهای انسانی وتنها شدن جوامع را باعث گردیده است وکمتر میبینیم کسی به کسی اعتماد کرده کسی کسی راقبول داشته باشد یابه باور فکرواندیشه ی واحساس او بنشیند مباداکه درپایان کارصدمه دیده وآسیب دیده ی بازیهای اینگونه شیادان کلاهبردار فرصت طلب تنها« او» باشدوبس :
_________هرگز_______
هرگز اما زندگی بامن وفاداری نکرد
دردورنجم دید ویکدم با دلم یاری نکرد
در شب تنهائیم جز شمع غمداری نبود
با سرشک دیده ام جز او کسی زاری نکرد
یکّه یاری با دل افسرده ام یکرو نبود
دردرون بامن بجر یک دشمن بدخو نبود
ساده دل بودم که مردم را چو خود پنداشتم
در جهانِ پُر ستم , یک آدم نیکو نبود!
بخت هم باقلب غمگینم سر یاری نداشت
جز هرآن بزر غمی در قلب غمگینم نکاشت
بهر آزارم بهر کاری توسل جُست وکرد
عاقبت در سینه ام باغی ز نومیدی گذاشت.
دیده ام از نامردمی های جهانی خیره شد
روح پاکم ار غم نامردمی ها , تیره شد
درامید دیدن یک قلب پاک وبی ریا
هر چه گشتم... ناامیدی ها به قلبم چیره شد .
دیده ام از بهر دل حتی نباشد یک امید
باید از این مردم بدخو حذر کرد وبرُید!
دل بدین دنیای فانی هم نمی باید سُپرد
بّه که رفت وگوشه ای در کنج تنهائی گزُید
بهتر آن دیدم که گیرم گوشه ای در انزوا
دل ز این بیهوده های بی ثمر سازم جدا
علتی یابم برای «بودن » و«زاده» شدن
تا بدانم « آدمی » را ااز چه میسازد خدا؟!
دیدم این «بودن» , نبوده آنچنان هم بی ثمر
از برای عاشقی روح ودلی دارد بشر
گرکه دنیا را به طعم واقعی انسان چشد
خود همی داند چه طعمی میدهد « طعم شکر».
«آدمی » , «خود» زندگانی را به نابودی کشید
از جهان « راستی» تا سوی بدخواهی رسید
حیله وتزوریر را بر پایه ی هستی نهاد
نام ننگی بر سر «دنیای انسانی» گزید
«آدمی », دنیا تبّه کرد وغم «فردا» نداشت
دردل او « دیگری» هرگز خدایا جا نداشت!
« نسل انسان» میر.ود تا جان دهد در روزگار
«هیچکس بر هیچکس » لطفی در این دنیا نداشت.
«آدمی » از پستی خود تا به نامردی رسید
دل فنا کرد وبه کنج حسرت وسردی رسید
در ره رفتن بسی از«آدمی » , دلها که سوخت
چونکه بر زّر, آن » دلِ انسانی » خود را فروخت
« آدمی» در راه رفتن, روح خود آلوده کرد
« آدمی» صد وصله از رنگ وریا بر سینه دوخت
« آدمی» روباه جنگل را نموده روسفید
اوز رویاهای « بودن » تا به کابوسی رسید
« آدمی» ایکاش , نام « آدمی» را می کشید
همچو یک « آدم» دراین دنیای زیبا باامید
سروده ی : 6 آبان 1360 چهارشنبه ¤¤¤
در ساعت 09.25دقیقه ی شب «ایران .تهران» فرزانه شیدا_
¤¤¤¤¤¤
ودر کل,انسان آزموده,وتعلیم دیده خودبخودکمتربسوی خطاکشیده میشودوزمانی که,همه با لااقل نیم,اکثریت جامعه انسانهای آزموده,ودانشوری باشندکه به مطالعه علاقمندنددرزمینه کار وزندگی نیزانسانهائی خواهندبودکه بدرستی کارکرده ونیازهای خودودیگران,رانیزبرطرف ساخته به همین شکل هریک برای خود فردصالحی خواهن بودکه جامعه ای به ایشان ودرستکاری وامنیت وامانتداری,اودرهر شکلی ازکارکه باشد نیازداردوآنگاه است که تعدادافرادخطاکار وقاتل وجانی دوخیانتکاروکلاهبردار درجامعه کمتر میشود درنتیجه آگاهی علمی درزمینه های زندگی از یکسو وآگاهی های دانش علوم,از سوئی دیگرزمانی که,از بدّودوران یادگیری برای کودک فراهم شود میتوانیم مطمئن باشیم,که فرزندان ماونسل آینده ی ماانسانهای درخوراحترام باارزش ودانشمندی هستند که,هریک درهر سطحی هم که دانش داشته باشند خودمعلمی در زندگی برای دیگران بوده والگوهای رفتاری درجامعه بیشتر شده وساختاراززمینه ی اولیه رو بسوی رشد وترقی رفته انسانهای شایسته وبرازنده وعالمین وشاعران ونویسندگانیئ خواهیم داشت که خود پیام آوروراه بر وراهگشای زندگی بهتروآزادی درزندگی وجامعه خواهندبودبامیدآن روز که همگان درسطح بالائی بهآگاهی هائی که لازمه یک زندگی خوب فردی وخانوادگی واجتماعیست رسیده باشیم,وکمتر شاهدحوادث وسانحه واتفاقات تلخ وشیرین,زندگی باشیم]که درآن,براثر خطاوگناه ونادانی انسانی براویا ب دیگرانسانها رخ داده وسوانح وماجرائی هائی رخ میدهد که خارج از عقل انسان داناوعاقلیست که فردی تحصیلکرده,وآشنا باعلوم متفرقه باشد.ودر تلاش باشیم ازخانه ی خودشروع کنیم,که,درخانه,درجامعه,هزارخانه ویک ملت است ویک کشورکه میتواندازاولین گامهاحتی دربیسوادی والدین فرزندی تربیت شده,مطلع,وآموخته,واندیشمندبه جامعه تحویل داده ملت وکشوروکشورخودراالگوی جهانیان کند.به امیدآن روز.اینک نگاهی خواهیم داشت براندیشه های فیلسوف واندیشمند بزرگ ایرانی *ارد بزرگ که ایشان نیزدر این امردرجملاتی نغزوکاربردی وعمیق ,به روشنی,ارزش آگاهی داشتن وآگاهی دادن رادرجملات ارزشمند وفیلسوفانه ی خودبه جهانیان عرضه داشته اند.باشد که دانائی این فیلسوف ایرانی, لگوی همه ی ما,درراه,زندگی باشد.
●بیداری بدون آگاهی امکان پذیر نیست .ارد بزرگ_*
ـ‌* هر پیوستنی آگاهی و میوه ای نو ارمغان می آورد.ارد بزرگ
ـ*‌ آگاهی تنها راه رسیدن به آزادی ست .ارد بزرگ
ـ* آگاه بر داشته های خود بیناست .ارد بزرگ
ـ* آگاهی هدف را نزدیک می کندوازدوباره روی بازمان می دارد .ارد بزرگ
●پایان فرگرد آگاهی● به قلم: فرزانه شیدا●

هیچ نظری موجود نیست: