بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *ساختار*

کتاب بعد سوم آرمان نامه "ارد بزرگ" به قلم "فرزانه    شیدا"



● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ●
●فرگرد ساختار●
از دیر زمان سخن بر این بوده است,که هرچیزی راکه انسان پایه ریزی میکنید از اساس میبایست درست پایه ریزی شودوحتی ضرب المثل هائیبر این اساس داریم که میگویند ساختمانی که پایه اش کج بنا شده باشد اگربرج هم بسازی تا به آخر کج بالا میرود,یاچیزی که از ریشه خراب استهرگز درست نمیشود .در نتیجه ازهمین گفتار ساده در می یابیم که در زندگی نیز برای ساختار وجودی خود در جسم وروح وزندگی خود فرزندان ماهمواره می بایست این رادر نظر داشته باشیم که پایه هائی که بنا مینهیم ساختاری محکم داشته وسست ولرزان وبی بنیان نباشد .واین در همه ی زمینه های زندگی کاربردی اساسی داشته وهمواره میبایست مّد نظرما باشد که در هرچه انجام میدهیم
●* بازده ساختار بیمار ، درد و سیاهی ست . ارد بزرگ ●
زمانی که بدنیا می نگریم میبینیم که طبیعت خود بهترین نمونه ی کار برای ماست چراکه نظم وقانون طبیعت نیز بر اساس همان برنامه ریزی درستی انجام گرفته است که چنانچه کمترین خللی در آن ایجاد گردد همه چیز برهم میریزد طبیعت وچرخه زندگی وزنجیره غذائی که بارها در فرگردها از آن سخن گفتیم نمونه های واضح وروشنی هستند که میبینید می بایست با عقل سلیم ودانائی برنامه ریزی شده باشد برنامه ریزی و ساختاری که کمتر هوشمندی به سهولت بدان دست می یابد ومیدانید که که کاشفین ومخترعین بسیار برای یافتن واختراع وکشف چیزی آزمایش وامتحان میکنند اما عظمت وبزرگی ودانائی خداوند که حلقت جهان وافرینش دنیا وزمین وآسمان ز اوست نماینده بزرگی ودانائی اوست وازهمین باید بخاطر داشت که بهترین خلقت او همانگونه که خود میفرماید : « اشرف مخلوقات انسان است». زمینه ی این نیز بر آدمی فراهم گشته است که هرچه را با ساختار ی درست ودرنتیجه با عقلی که باو اعطا نموده است مقدمات اینکه زندگی خود رابر پایه ریزی درست ومنظم بگذارد نیز فراهم کرده است, درکمترین چیزها نیز زمانی که درست برنامه ریزی نشده باشدوانسان نداند بدرستی چه میخواهد انجام دهد ,کارها با مشکلا ت فراوانی روبرو میشود وهمه چیز برهم میریزد,حال فکر کنیدکه این امر مربوط به موضوعی خطیر ومهم بوده باشد یا به مرگ وزندگی آدمی ربط داشته باشد دراینجاست که در می یابیم که برنامه ریزی وهدفمندی تا چه اندازه درساختار هرچیزازکمترین تابیشترین یابزرگترین وکوچکترین کارها میتواند موثر باشد
●* در هستی جنبش حشرات هم چهار چوبی دارد . ارد بزرگ ●
همواره وقتی که به پیرامون ومحدوده ی دورا دور خود نگاه میکنیم باید اینرا در نظر داشته باشیم که هرچیز که میبینیم بر اساس قانونی بر زمین گذاشته شده است که ما دلایل بسیاری را کشف کرده وهنوز بسیار چیز های دیگر موجود است که از نگاه وعقل آدمی بدور مانده وهنوز یا جوابی بر آن نیافته ایم یاهنوز بطور کامل بر ان اگاهی درست ودقیق نیافته ایم سیستم بدنی انسان که نزدیکترین چیزی به آدمیست که روزانه باآن زندگی میکنیم ازجمله چیزهائیست که بطور مداوم با ماست وتنها فکر به چگونگی عمل بدن در هر یک از بخش های بدن خود شگفتی بسیاری را برای همگان بوجود آورده است .لذا درهمین حد هماگر فقط بخود نگاه کنیم ودیگر چیزها را نیز نادیده بگیریم کافیست که قدرت وعظمت خدا را دریافته پی ببریم که بهترین الگو برای رشد انسان وساختار وجود وجسم وروح انسانی نیازمندیم را با تفکربه خدا با توجه به خلقت وافرینش او در دست ودر پیش رو داشته بدون نیاز به تحقیق نیز انقدر چیزها وجود دارند که هریک را جستجو کرده وبخواهیم از آن بیشتر بدانیم خود علمیست درخود اموزش. وبیآموزیم.هرآنچه در زمان کنونی نیز داراهستیم چه درخانه وخانواده چه درجامعه چه دردنیاارزشمند ومهم است ومی بایست بر آن شکر گذار بوده در حفظ آن با برنامه ریزی درست بکوشیم وکمبود ها را نیز با برنامه ریزی دیگری جبران کرده در رفاه خود ودیگران غریب وآشنا . دوست وبیگانه.همسایه وهم محل هموطن وهمسایگان وطن وجهانیان بکوشیم و: « این وظیفه ی فرد فرد ماست » همینقدر که میداینم رشدروزمره ی دنیا و گذر روزها نیز هریک بر اساس ساختار وپایه ی اولیه آن چه از سوی خداوندچه از عقل سلیم ودانای انسان کاشف ومخترع به مکان کنونی رسیده است ونیاز های بسیاری را نیز برطرف نموده وآینده نیز ازاین چه هست بهتر خواهد شد چراکه انسان نیز به معنای برنامه ریزی وساختاری صحیح وارزش کاری آن در انجام بهترین کار بابهترین کار کرد وبازدهی پی برده است
●* تا ساختارها سامان نیابد رشدی هویدا نمی گردد . ارد بزرگ●
میدانید که آدمیان با نگرش های گوناگون وافکار مختلف حتی دریک سرزمین ویک کشور با دین وآئینی یکسان نیز میتوانند هرچیز را بگونه ی خو دریافته و به شکلیکه خود درکی میکنندآنرا معنا وتفسیر کنند گاه نیز میتوان یک چیز را به شکلهای متفاوت معنا کرد وبرای مسائل مختلفی برای مثال از یک سوژه یک شعر یک ضر ب المثل استفاده کرد که عنوان واستفاده ی آن نیز در همه ی آن شکلها اگر هدفی مثبت را در نظر داشته باشد درست است برای مثال این شعر که من به گونه ها ی مختلف آنرا برای شما معنی خواهم کرد:
● * گلستان سعدی* ●
گربه ی مسکین اگر پر داشتی
تخم گنجشک از زمین برداشتی
● * گلستان سعدی* ●
_ در درجه ی اول شخص با شنیدن این شعربه انسانی فکر میکند که ز هر موقعیتی به نفع خود استفاده میکند
_در نمونه دیگر باین فکر میکند که اگر فلانی موقعیتش را داشت نان همه را می برید
_در شکل دیگری ممکن است فکر کنیم که اگر امکاناتی برای کسی فراهم گردد میتواند از آن بخوبی استفاده کند که حداقل صلاح خویش در آن باشد ومثلا اینگونه برداشت کنیم که باید از موقعیتها استفاده کرد که البته نه به شرط آزار وازیت دیگران .درشکل بعدی میتواینم اینگونه برداشت کنیم که خداوند میداند چه میکند که به گربه بال نداد وبه خر شاخ وبه گاو عقل .در شکل دیگر میتوانیم باین اندیشه کنیم که دنیا بر اساس ساختاری درست انجام گرفته است وهرچیز در جای قانونی خود قرارد ارد وخداوند باین مساول نیز توجه داشته است که برای بقای یکی دیگری را چگونه بیافریند وبرای زندگی بهتر هریک کدامین بهتر وصلاح است.درنمونه ای دیگر میتوانیم اینطور برداشت کنیم که خوب گربه نیز نیازمند غذائی ست اماهمانگونه که خداوند گنجشک وتخم گنجشک را غدای گربه نیز کرده است اما امکان اینکه بقای همه ی گنجشکان دنیا را ز طریق گربه های جهان از بین ببرد نیز نبوده از همین جهت به این بالی بخشید وباو نه در عین حال که این طعمه ی آن دیگریست اما نه درهمه حال پس یک برنامه ریزی دقیق برای آن در نظر گرفته شده است که گربه جان دستت رسید ,هم گنجشک بینوا را بخور هم تخم جوجه شده آنرا,اما زیاد هم پررو نشو ,قرار نیست همه گنجشکان دنیا را صید کنی ! پرخوری خوب نیست زیاده روی زیان دارد (عقل سالم در بدن سالم است *حتی اگر گربه باشی چون)در قالب گربه هم,اگر چاق شوی توان گرفتن یک تخم گنجشک راهم نیز نخواهی داشت چه برسدبر خود او ,وچالاکی وسلامت بر ای ادامه زندگی لازم است .ضمنا به آنچه هم داری راضی باش وزیاده خواهی های منفی نکن , زیادخواهی مثبت باشد ایرادی ندارد چون دانش وعلم که هرچه بیآموزی , به نفع توست.اما چون تو از آدمیان نیستی به هم به « قضا »و هم به «غذای خود» رضایت بده بگدذار گنجشکها هم زندگی خودشان را بکنند که خداوند بر آنان نیز بالی و منقاری و دانه ای مقدر کرده است که پرکشیده ودانه ای به منقار برچیده گلوئی بآنان بخشیده است که در گلو ذخیره ای کرده وجوجه ز تخم در آمده خویش نیز سیر کند ,می بایست ازهمین قصه بیآموزیم به آنچه خوب است وبا آن زندگی میگذرد رضا باش زیادخواهی مکن نه بدانگونه که باعث آزار خود ودیگری شود اصراف نیز برخود ودیگری روا مدار .از هرچه میتوانی بیآموزی استفاده کن وبر دانش بیافزا وچنانچه بلند پروازی در ساختار خویش آنگونه باش که در پی بهترین هاومثبت ترین ها باشی,همواره بر خودآنگونه بخواه که به صلاح واقعی تو ونزدیکان تواست کمااینکه هر قدم تو بسوی موفقیت شادی تو وخوشبختی وطول عمر تو خواهد بود وهم بر اطرافیان وسرانجام در جامعه ی تو تاثیری مفید خواهد داشت " خیام "نیز میفرماید:
کم کن طمع از جهان و می زی (خورسند)خرسند
وز نیک وبد زمانه بگسل پیوند
مّی در کف وزلف دلبری گیر که زود
هم بگذرد ونماند این روزی چند
● خیام●
از زندگی آنگونه که باید بهره ببر ودر ساختار خود وزندگی خود هشیار باش وبر شادی وغمم و مشقت ورنج دنیا صبور.
● - ضعیف‌الاراده کسی است که با هر شکستی بینش او نیز عوض شود. (ادگار‌ آلن‌پو) ●
وا گر چنانچه روزی روزگاری دنیا آنگونه که می بایست بکام تو نچرخید همواره در ذهن داشته
باش کهاول ازهمه:« هیچوقت برای شروع یا باز سازی یاانجام هرکاری ,دیر نیست».وهرگاه که خود اراده کیندی همانموقع , زمانی شروع کار است در هر موقعیت هر سن وهر زمانی تنها کافیست که خود اینرا بخواهید ,تصمیم بگیرید وخود را باور داشته باشید»
"وین دایر" : خود باوری از درون می جوشد نه از تاییدات وآنچه گرد آورده ای ●
.
●« لحظه ی خط خوردن.... »: ●
صبح است ... صبحی سرد
ومن ،خیره در پنجره ی صبح!
بیرون درمیان ِخانه های
سفید ،سرخ ، قهوه ای
در سبزینه رنگهای ،
آخرین روزهای تابستان
در پرش پروازهای مرغهای دریائی
گذرپرنده های مهاجر...
گنجیشکک های تازه بال گرفته،
در صدای آرا م نسیم ِ سرد
که آهسته ،ترانه ی "بودن" را
زمزمه میکند و....
خورشید اما، ... هـنوز
به پنجره ام ،نرسیده است
وسردی صبح دربطن تن
لرزش زندگی را،
به جانم می بخشد....
واندیشه ها...آه اندیشه هائی که
درسکوت ملموس ِخانه ،
زمزمه ی صبح را،
برباد میدهد!!...آرامم؟
یا...در التهابِ همیشگی ِ چگونه زیستن !
سردرگمم؟!....پریشانم؟یادربُن اندیشه ی خویش ،
...بی تفاوت!...نمیدانم...!
هرچه هست...بخواهم یا نخواهم..صبح زندگی ست
وآغازها...!
بی هیچ تآملی...باید بود!
باید بود, تا لحظه ی خط خوردن!
سه شنبه 17 شهریور 1388
● سروده ی: فرزانه شیدا ●
وموارد زیر را نیز ز خاطر مبر که:
1/ سلامتی بزرگترین نعمت است
2/داشتن عقل بهترین سعادت
3/استفاده از بازو بهترین قدرت
4/زیستن بدرستی وراستی بهترین را داشتن شرف وابرو
5/ داشتن خانواده ویارانی مهربان بهترین یاور
6/ مهربانی وخوشروئی بهترین ثروت
7/ صبر واستقامت بهترین پشتوانه و
8/ امید وپیگیری ان بهترین شغل
9/ بدنبال آرزو رفتن ودست یابی بدان بهترین عمل
10/ شاد ماندن وبر خود سخت نگرفتن بهترین هیجان ومحرک
برای ادامه راه زندگی جهت خوشبختی وسعادت هر انسانی ست
ــــــــــــــ
اگر بخواهم , سروده ی گربه را که خواندید وهر یک از سروده هائی که در پی آن آمد را هم نیزمیتوانم به هزار مدل دیگر, یک بیک برای شما معنی یا نفسیر کنم واز آن هزار معنی دیگر بیرون بکشم که بازبگویم که زندگی براساس ساختار فکر عمل اندیشه وانجام درست آن تا چه حد میتواند در زندگی ما نقش موثر وسازنده ای را بازی کند ودر کل تعریف وتفسیر هرچیزی چنانچه با دیدی مثبت صورت بگیرد میتواند زیباترین وعمیق ترین معنا را بدان بخشیده از آن سود برد واین نیز بستگی بدین موضوع دارد که من یا شما چگونه بدنیا وساختار خلقت ینگریم چقدر دردرون از آن راضی چقدر شاکی هستیم چقدر واقع بین چقدر خیال پردار یا چقدر منفی گرا هستیم این شخصیت هریک از ما میتواند باشد که دنیا درعین اینکه برای همه ی ما تنها یک شکل ثابت دارد درنگاه ما رنگ وبو ومعنا وتفسیری متفاوت داشته باشد چه خوب است قبل از هرچیز ساختار فکری خود را به بهترین شکل رشد دهیم ." خیام "نیز چنین میگوید:
در دهر هرآنکه نیمه نانی دارد
از بهر نشستن آشیانی دارد
نه خادم کس بوده نه مَخدَوم کسی
گو شادبزی که خوش جهانی دارد
____ * خیام____
«حکایتی از گلستان» می آورم: سعدی درحکایتی میفرماید : هرگز از دور زمان ننالید م وروی از گردش آسمان هم , در هم نکشیدم, مگر وقتی پایم برهنه مانده واستطاعت پای پوشی نداشتم . به جمع کوفه در امدم دلتنگ . یکی را دیدم که پای نداشت .سپاس نعمت حق به جای آورد م وبر
بی کفشی صبر نمودم :
مرغ بریان به چشم مردم سیر
کمتراز برگ تره بر خوان است
وآنکه را دستگاه وقوّت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است
*از حکایات گلستان سعدی *«در فضیلت صبر وقناعت»
دنیا از آن ماست زمانی که بخواهیم وتصمیم بگیریم که آنرا بگونه ای که دوست داریم در بیاوریم واین بستگی بخود ما دارد که نگاهی که بر دنیا داریم چقدر مثبت ومنفی است درنتیجه آنچه برای زندگی خودانجام داده وبرای ساختار خود وشاختن خویش بکار میگیریم ریشه در فکر وشکل باور ما دارد .ما نمیتوانیم اسنانی مثبت باشیم اگر دنیا را تیره بنگریم وروشنائی وزیبائی های زندگی وپیرامون خود را ندیده انگاریم ما نمیتوانیم دمی به سود خویش ودیگران برداریم وقتی که درنهاد خود تصور زیبائی از زندگی واز باور این مطلب داشته باشیم که هیچ چیز درست نمیشود همه چیز سخت است و.... درکل ساختار فکری ما , سازنده آینده وشادی وغم روزگار ماست ومنفی گراوی های ما نیز تولید کننده مشکلات بیشتر در ساختار چیزیست که بر ی آن نقشه وبرنامه ای داشته اما به اینکه به سرانجام برسد اعتقاد نداشته وکاری را انجام دهیم چون فکر میکنیم باید انجام دهیم شاید که کاری درست شود درواقع هیچ بزرگ وعاقل واندیشمند یا مخترع وکاشفی کاری را در مسائل اساسی زندگی بااین تفکر شروع نمیکند که حالا من فعلا فلان کار را انجام میدهم و سنگی می اندازم یا میشود یا نمیشود . سنگ انداختن وشانس را امتحانی کردن وریسک در زندگی شاید بسیاری جاها بتواند سود مند وباعث ترقی آدمی باشند اما درهرگز نمیتوان اساس کاری را بر منبع شانس گذاشت چراکه حتی اگر شانسی راامتحان میکنیم جوانب کار, سختی ها , موفق شدن یا نشدن , به نتیجه رسیدن یا شکست خوردن ها را نیز باید از قبل پیش بینی کرده باشیم وآمادگی همه ی آنرا نیز بخود داده باشیم واگر کسی هستیم که,شکست در زندگی براحتی باعث از پا نشستن ما میشود که نتوانیم دیگر هرگز شانسی راامتحان کنیم اگر کسی هستیم که شانس ها یخود را با ترس نگاه کرده وازانجام آم بشدت میترسیم بهتر است آنرا انجام ندهیم چون شروع هرکاری شجاعت وشهامت آنرا نیز خواهان است وتلاش وپیگیری ما را در ساختار کار می طلبد لذا بهتر است زمانی دست به ساختن وشروع کاری بزنیم گه اول تمام جوانب را باخودطی کرده باشیم که چنانچه به موفقیت نرسید یا بسیار شکستی را باید از سر گذرانده وبسیار سختی را باید تحمل کرد باخود آنرا حل کرده باشیم چون منمعتقدم اینکه اتنسان در قبال خود وکاری که انجام میدهد چنانچه شروع کرد باید تابه انتها برود زیرا که درنیمه راه ماندن وبا حس شکست,گوشه گرفتن بیش از هرکسی خودما را خود ازما ناامید میکند وانسان هرگز در طول زندگی نیازمند این نیست که از خود ناامید باشد وچنانچه از خود ناامید شویم یعنی انتها ی تماکی موفقیت ها یعنی اینکه وقتی ازخود ناامید باشیم دیگر فکر تلاش و سازندگی را در تمامی زندگی خود کنار گذاشته واینیعنی تن به شکست دادن وعمری به نامرادی زندگی کردن در نتیجه هرچه پیش آید انسان باید قوای آنرا از پیش درخود جمع کرده باشد که دگر باره برخیزد دگر باره ادامه داده واز پا نیفتد هیچ ساختاری وقتی با فکری ضعیف پایه ای سست وایمانی تزلل یافته یاحتی در شک آغاز گردد به سرانجا م مساعدی نیز نمیرسد
«آسمان مال من است»:______
هر کجا هم باشم ..
آسمان مال من است..
گر که رنگش آبی ...
گر که گریان و پراز ابر غم است...
گر به هنگام غروب نیلی و نارنجی
آسمان مال من است !
ترسم آن است
ببینم یکروز ...
دل من بامن نیست
و ندانم که دگر
عشق کجاست
و ببینم روحم
در قفس زندانی ست..
و ببینم در باغ
آن گل پر پر سرخ
تن ویران من است
و دگر یاری نیست
وببینم که
حقیقت ز ِ"دَرِ باغ" گریخت
تا سوالش نکنیم!!!
آسمان مال من است
که مرا در شب پرواز شناخت
و مرا خوار نکرد
تا که شاعر باشم
و به هر واژه زبانم آزاد
وبه احساس دلم بالی داد
تاکه آزاده گیم... در یابم
و به عریانی روح
رنگ (زیبائی) را آسمانی بینم .
17 فروردین 1385
____ ف.شیدا ____
امااهمیت موضوع دراین بخش این است که درهمه حال نظام وهماهنگی وساختاری در دنیا بوده حتی در افرینش کرمی که بسیار معتقدند چیز بدرد بخوری نیست اما کشاورز وباغبان وانکه با زمین سروکاردارد میداند همین لولیدن کرم درخاک وبیرون وداخل شدن کرمی ساده درمیان خاک در باران نیز باعث این میشودکه اکسیژن بدورن خاک رفته وگیاه در خاکی خشک که از آن هوا وآبی رد نمیشود ریشه اش نسوخته یا خشک نگردد.پس هرچه که در دنیابنوعی زندگی میکند خواه چون درختی همواره ایستاده وبدن برداشتن گامی خواه کرمی باهمه لولیدن ها وداخل وبیرون شدنها خواه « نی» ساده ای در نیزار همه وهمه بنوعی در طبیعت اثراتی داشته اند که ساختار اولیه ان وادامه ی حیات آنان در نوع خود لزوم زندگی وگردش طبیعت به سیری درست وبدون خطر است . حال انکه آدمی با وجوددانش این گونه مسائل همواره باوجودداشتن دانش آن برای درست کردن چیزی گاه خرابیهای جبران ناپذیر ی را به سیستم حیات وارد ساخته است ودر خرابی وخرابتر کردن سیستم محیط زیست از هیچ کوششی نیز دریغ نمیکند کمایانکه همان لیوان پلاستیکی یکبار مصرفی را که از پنجره اتومبیل به بیرون رها میکند تا همیشه بدون اینکه تغییر شکلی پیدا کند بروی زمین خواهد بود مگر رفتگر وانسان دلسوزی آنرا از زمین بردارد ,چراکه پلاستیک ,آهن , مس الومینیوم, وبسیاری از دیگر چیزها که ساخته دست خود بشر است باز میبایست در صورت زباله شدن بدست خود بشرنابود گردد ودرغیر اینصورت به هیچ وجهی اینگونه چیزها منهدم یا نابود وپلاسیده نمیشوند وبرای همیشه بدون تغییر شکلی بروی زمین باقی مانده واگر به اینگونه مسائل بی توجه باشیم روزی خواهیم دید طبیعت زیبای خداوند تبدیل به زباله دانی آدمی شده که در کنار ساحل در داخل اب دریا ورود وچشمهدر جاده هائی که هرگز کسی پیاده گذر نمیکند تا کسی بداند به انداختن زباله هائی چون شیشه نوشابه یا قوطی های پلاستیکی نوشابه ومواد غذائی ودستمال کاغدی وته مانده سیگار وکاغذو.......هزار چیز دیگر دست میزنیم که هرگز کسی را یارای آن نیست که در راه جاده ای راه بیافتد ودانه دانه تمام اینها را برچیده بجای شما بفکر محیط زیست باشد واین همان چیزیست که اول بایددر خانهوخانواده وسپس درمدارس آموزش داده شود من خاطرم هست حتی یکبار که دستمال کاغذی درون دستهایم با بادازدستم رها شد دختر خودم که آن زمان سن کمی داشت وهنور مهدکودک میرفت پرسید مامان میخوای مردم مارو نگاه کنن که تو توی خیابون آشغال میریزی ،اینو اگه باد ببره به جنگلا کی برش داره واگه هی من بندازم تو بندازی جنگل وکوچه وخیابون هامون پرمیشهاز دستمال کاغذی خوب نیست مامان تو اینکارو بکنی! برش دار بندازش در سطل اشغال !وای ...وای اگه معلم مهدکودکم اینجا بود دعوا ت میکرد وسرشو تکون میدادو بهت میگفت: اینو برش دارببربنداز توی سطل آشغال , مگه که تو توی خونه ات هم اینجوری میریزی مامانت چه گناهی کرده وبعد سرش را برای من به علامت تاسف تکان دادهوگفت اونوقت مامانم خودش تو خیابون دستمال میندازه ومن خندیده خم شدم گفتم گفتم مامان جان حق باشماست این دستما ل رو باد زدواز دستم انداخت اماچون زمین افتاده,باید انداخت سطل آشغال ونه اینکه بزاریم تو خیابون بمونه واین تعلیمی بود در سن سه سالگی بدختر من در مهدکودک ! » وساختاری که از طفولیت شکل گرفته باشد ساختار شخصیتی ماندگار وجاویدیست که براحتی تغییر شکل پیدا نمیکندولیچرا ما که سنی ازما گذشته است نمی بایست باین اندیشه کنیم که هرکجا که هستیم چون خانه ی ماست وچرا با جریمه هائی در خانه در دبستان در خیابان از طریق جریمه شدن های نقدی دولتی باید بزور بما بیاموزند ؟چیزی را که بصلاح شخصی خود ماست مثل بستن کمربند ایمنی در اتومبیل در خسابانها مسلما پلیس وظیفه ندارد دنبال منو شما راه افتاده محافظ جان ما باشد که مبادا یادمان برود که بستن کمربند ایمنی سلامتی جانی خود ما را تامین مینماید اما میگذاریم مارا جریمه کنند تا یاد بگیرم اقا خانم مواظب جا ن خود .اطرافیان خود .زندگی خود جامعه ی خود طبیعت خود باش و....هزار نمونه ی دیگر که همه برای ما وسلامت خود ماست.براستی چرا ؟!مثالی دراینجا ضروری بنظر میرسد واینکه در بیشترین کشورهای دنیا برای پیک نیک رفتن نیز قانون خاصی وجود دارد چه در جاده در مسافرت , چه پیک نیک همیشه می بایست چند کیسه پاکتی یا پلاستیکی به همراه داشته باشیم آنچه را مصرف میکنیم ته مانده وآشغال آنرا بدورن این پلاستیک ها ریخته دراولین جائی کهکه سطل اشغالی مشاهده کردیم آنرا بدور بیاندازیم واگر از داخل ماشین به بیرون سیگاری پرتاب کنیم بشدن با برخورد دیگر رانندگان روبرو خواهیم شد ,چون امکان برگشت ته مانده سیگار به داخل ماشین خودمان یا ماشین او زیا د است وخدا نکند تکه کاغدی باشد که بچسبد به شیشه ماشین عقبی بلافاصله جلوی شما را میگیرند یا همزمان با موبایل به پلیس شماره تلفن شما را گزارش میدهند یا اگر ایندو را نکند از کنار شما رد خواهد شد وبا نگاهی غضب آلود وشاید گفتن چیزی که معمولا نمیشنویم اما چندان حرف جالبی نهم نیست به شما اخطار میدهد که کار درستی نکرده ای درجاده ها بوق میزنند اما در مکانهای شهری بوق زدن حتی برای اعتراض ممنوع است مگر پای جان در میان باشد وخطری. ودر کل علت اینگونه قانونها صرفنظر از آلودگی محیط زیست بازی کردن با جان خود ودیگران است. حال همه ی اینها ازکجا ریشه میگیرد ازاینکه انسان دریافته است ویاد گرفته است که محیط زیست باید پاکیزه بماند تا چرخه هستی وزنجیره غذائی دچار اشکال نشود رختن سبزه نوروز دراب دریا تولید باکتریها ئی میکند که بر سیستم آبزی دریائی بر جلبگها وسبزینه های ی دریائی تاثیر نامساعد نهاده وسبزی های داخل ودرعمق آب را تغییر داده واین جلبکها ودیگر سبزینه های دریائی که غذای بسیاری از آبزیان است را الوده کرده وباعث آلودگی آب وماهیان ودیگر ابزیان میشود اما ما معتقدیم فقط اب روان بدبختی ما را خواهد برد نه خودمان!!! وحتما 7 تاسنگ بدریا بیاندازیم وبداخل رودارزوهایمان برآورده میشود در حالی که جابجائی همان سنگ نیز در محیط زیست تائیر ناشایست دارد چرا چون در زیر همان ریزه سنگ موجوداتی زندگی میکنند که برای محیط زیست ضروری خستند وپرتاب ان به جائی که نمتعلق به انجا نیست هرساله وازطریق 70 ملیون جمعیت ایران بزودی جای آب را از آب نیز خواهد گرفت ونه تنها آرزوهایمان برآورده نمیشود با خشکسالی ,تشنگی ,مرگ کشاورزی وهزار ویک مشکل دیگر روبرو خواهیم شد . همه ی آنچه تابحال برای شما گفته ام تماما مطالبی ست که چه روزانه چه در برنامه های مختلف محیط زیست به تکرار پخش میشود که بدیگران یاداوری کنند شما که مثلا سنگهای گرد را دوست داشته وآنها را جمع کرده دور باغچه خود برای زیبائی میگذارید لطفا بروید سنگهای سائیده شده بخرید واینکاررا بکنید یا ازجاهائی بخرید که اینگونه چیزها را دارند اما از کنار دریا وچشمه برداشتن هریکی خطائیست که محیط زیست را دچار نقصان وزیانهادی میکند وحتی یکبار زیر سنگی را چه باچشم ساده چه با میکروسکوب نشان داده تعداد حشرات وحیوانات وباکتری های بسیار ریزی را که فقط در زیر یک سنگ بود نشان داده وگفتند که تمامی این حشرات شاید در زندگی شما مضر باشند .اما در محیط زیست لازم هستند وبدون این سنگ اینها امکان زندگی وادامه زندگی را از دست داده میمیرند .توجه کنید چقدر نظام وساختار هرچیز حتی قرار گرفتن سنگی درجائی روی زمین با حساب وبر قاعده انجام گرفته است که ما حق نداشته باشیم به خلقت خدا بدون دلیل قانع کننده وبدون نیاز واقعی واساسی دست زده انرا دگرگ.ن کنیم که خود شاهد دود شدید ایران بوده اید وبالارفتن تعدادافراد دچار به بیماری قلبی و«آسم »وبیماری های قلبی عروقی وبسیاری بیکاری های دیگر.... همه ی اینها خرابکاری های انسانیست که به مرگ زیست وحتی آدمی منجر میشود پس بیآموزیم که هرچیز را می بایت بر قاعده وقانونی انجام دهیم چه در محیط زیست چه در محیط پیرامون زندگی خود چه تر زندگی واعمال ورفتار چه در پرورش کودکان و انسانهای دیگری که نیازمند هر گونه آموزشی از بیسوادی یا فقر یا هر دلیل دیگری هستند چراکه هریک نفر درجای خود برای ساختاری بهتر یا متلاشی کردن وانهدام دنیائی با یابدون آگاهی میتواند دستی داشته باشد ازاینرو دنیا نیازمند انسانهای دانائی ست که حداقل سواد خواندن ونوشتن را داشته باشند وقادر باشد خود حداقل به پیشرفت مغزی وفکر وجسمی خود ودنیای خود ودنیای پیرامون خود فکر کنند .کمااینکه هر انسانی مسئول محیط زیست خود نیز هست چراکه این محیط زیست جائی ست که خود او نیز اول ازهمه از ان بهره برداری کرده وچون خانه باید ملک او وسرای او محسوب شود تا فردای فرزند او نیز همین طبیعت همین زیبائی وهمین سلامت بدنی جسمی وفکری نیز وجود داشته باشد لذا ذر ساخت خود دنیای خود فرزنادن خود زندگی خو د مسئول باشیم ودلسوز
ـــــــــ ارد بزرگ نیز می فرمایند:ـــــ
قانون اساسی هر کشور نمای ساختارآن سرزمین است و ناراستی آن ،سستی و پلشدی در پی دارد. ارد بزرگ
ساختاری که با سرشت آدمی سازگار نباشد توان پایداری ندارد . ارد بزرگ
نیرومندترین ساختارها ، نرم ترین آنهاست ، ساختارهای خشک و سخت خیلی زود نابود می گردند . ارد بزرگ
نگاهداری ساختارهای بیمار از نادانی است باهوش کسی ست که ناراستی ها را از خویش دور کند و تن به راستی دهد .ارد بزرگ ●
پایان فرگرد ساختار
● به قلم فرزانه شیدا ●

هیچ نظری موجود نیست: