بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *آموزگار*

کتاب بعد سوم آرمان نامه



●بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ●
● فرگرد آموزگار●
در فرگردهای گذشته بسیاردرمورد نقش مهم آموزگار در زندگی انسانها صحبت به میان آمد ونیز بارهاگفته شد که بهترین شکل سازنده گی درست انسانی تربیت درست وریشه داروبااصالت فرهنگی در زمانی میتواند رشد درست و مثبت خود راداشته باشد,که,این روندتعلیم وتربیت در کودکی واز زمان طفولیت آغاز گردد درسالهای اول,زندگی کودک تا دوره 3 سالگی شخصیت اولیه کودک شکل میگیرد ودولتها وکشورهای متعدد دنیا نیز بر آگاهی به اینکه,جامعه ای دارای فرهنگی رشد کرده ومثبت خواهد بود که ساختار وریشه ی اولیه آن محکم وپابرجا وبدرستی تربیت وپرورش داده شود.لذا,ازدوران کودکی,چه دریاری خانواده,چه درمهدکودک ومدرسه مشاورین واموزگاران متعددی رادراختیار مردم قرار میدهند وآموزگار نیز تنها با گذراندن دوره تربیت معلمی ویادگاری فنون تحصیلی درجایگاه معلم مهدکودک ودبستان وآموزگارو...تاآخرین سطح تحصیلی وعلمی مستقیم ودر پایان دوره تحصیلی خود به محل کار اعزام نمیگردد بلکه پیش ازآن وحتی,درطی هرسالها بارها به کلاسهائی برای,آموزش فرستاده میشود که لزوم دانش آن برای معلم راضروری میشناسند.ازجمله کمکهای اولیه,رفتار با کودک ووالدین ,کلاسهای ساده اما جامع روانشناسی درسطح ساده,در موردرفتارمتقابل با کودک ووالدین, یادگیری کمکهای اولیه ی آتش سوزی وزلزله,ودیگرموارد بلاهای طبیعی... وسالیانه نیز بطور مجزا,هرآنچه راکه,به مِتُدوروش آموزش وآموزگاری وپرورش کودک وآموزشهای نوین افزوده گردد ویا حتی کتابی به دسته کتابهای مورد نیاز دبستان ومهدکودک اضافه گردد توسط کلاسهائی به معلمین آموزشهای لازمه,داده میشود,درنتیجه آموزگار درسطح زیادی خودفردی بسیار تحصیل کرده ودرسطح بالائی آموزش دیده ومجرب وحرفه ای ست.درواقع درهرسازمانی در هرکار وهر حرفه ای نیزهم باشد اینگونه اموزشهای مهم سالیانه داده میشود دررابطه با مدد رسانی های اولیه ومقابله با اتش ودیگربلایا..., وهمچنین رفتار متقابل با دیگران , بااینوصف مشهوداست,که جامعه ای که,سالیانه بارهاوبارها به آموزشهای سالیانه ی دولتی ومردمی در همه سطوح کار وزندگی پرداخته واقدام کرده,وهزینه کند ,دارای افرادی,درجامعه خواهد بود که بیشترین دانش های لازمه در سطح زندگی روزانه را,بخوبی آموخته,وهمگان قدرت یاری یکدیگر را چه در مددجوئی,چه کمک رسانی بهم,رادارندواین خود یک خوشبختی ست که انسان بداند در پیرامون خود همگان قادر هستئد که دروقت نیاز ودر اتفاقات ناگهانی یاری دهنده ی انسانهای دیگر به شکل علمی ودرست آن باشند.
____ گفتار اندر پروردن فرزندان ____
سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت
پسر چون زده بر گذشتش سنین
ز نامحرمان گو فراتر نشین
بر پنبه آتش نشاید فروخت
که تا چشم بر هم زنی خانه سوخت
چو خواهی که نامت بماند به جای
پسر را خردمندی آموز و رای
که گر عقل و طبعش نباشد بسی
بمیری و از تو نماند کسی
بسا روزگارا که سختی برد
پسر چون پدر نازکش پرورد
خردمند و پرهیزگارش برآر
گرش دوست داری بنازش مدار
به خردی درش زجر و تعلیم کن
به نیک و بدش وعده و بیم کن
نوآموز را ذکر و تحسین و زه
« ز توبیخ و تهدید استاد بّه »
بیاموز پرورده را دسترنج
وگر دست داری چو قارون به گنج
مکن تکیه بر دستگاهی که هست
که باشد که نعمت نماند به دست
بپایان رسد کیسهٔ سیم و زر
نگردد تهی کیسهٔ پیشه‌ور
چه دانی که گردیدن روزگار
به غربت بگرداندش در دیار
چو بر پیشه‌ای باشدش دسترس
کجا دست حاجت برد پیش کس؟
ندانی که« سعدی» مرا از چه یافت؟
نه هامون نوشت و نه دریا شکافت
به خردی بخورد از بزرگان قفا
خدا دادش اندر بزرگی صفا
هر آن کس که گردن به فرمان نهد
بسی بر نیاید که فرمان دهد
هر آن طفل کو جور آموزگار
نبیند، جفا بیند از روزگار
پسر را نکودار و راحت رسان
که چشمش نماند به دست کسان
هر آن کس که فرزند را غم نخورد
دگر کس غمش خورد و بدنام کرد
نگه‌دار از آمیزگار بدش
که بدبخت و بی ره کند چون خودش
____ بوستان سعدی_____
بااین تفضیل نقش معلم که خود آموزنده اصلی در آموزش بسیاری از علوم است آشکار میگردواینکه معلم میتواند یک کلاس ویک دوره تحصیلی ودانش آموزان ودانش پژوهان دوره خود را رو به نیستی برده یا به اوج برساند, چراکه تشویق وتنبیه و رفتار او در محصل درهر سنی بی تاثیر نیست وبسیارند معلمینی که مشکلات زندگی خود را نیز به سر کلاس درس برده وناراحتی های بسیاری از طریق رفتاری وبا عملکردههای نادرست برای شاگرد ومحصل خودبه کلاس آورده و مشکلات فراوانی برای شاگردان ایجاد میکنند یا معلمینی که خود نیازبه استراحت داشته وانسانهای کاملا سالمی ار لحاظ جسمی یا روحی نیستند وتدریس آنان تحت تاثیر شرایط جسمی وروحی صدمه های جبران ناپذیر ی رابر کودکان یا محصلین دوره های بالاتر وارد می سازد چراکه بنحو احسن به یاد دادن وتدریس نپرداخته ومحصل یا از دیگران عقب میماند یا مردود میشود یاحتی دیده شده که ترک تحصیل میکند. ازاین موارد ذکر شده در پیرامون من در ایران بسیار اتفاق افتاده است وشاهدآن بوده ام و وقتی که به ریشه درد محصل نزدیک شدیم به اسم وعملکرد کاری وشکل تربیتی وتدریس معلم رسیده ودریافتیم معلم باعث این دلسردی یا مردود ی یا شکست شاگرد بوده است.متاسفانه قدرت معلم درایران و همچنین مدیران مدارس بحدی ست که هیچ شکایتی راه بجائی نبرده و معمولا طرف وجانب معلم, نادرست وبقولی نامعلمی که نام معلمی براو شرم است گرفته میشود وفرزندان ما که نسل آینده ی ماهستند بااینگونه انسانها درحریم مقدس دانش وتربیت وآموزش وپرورش به جمع بی سوادانی,می پیونددکه یا ترک تحصیل کرده یاسواد درست آموزشی رادریافت نکرده اند,وبه راههای مختلف ،مدارک بی ارزشی را تا سطح آخر تحصیلی داراهستند وزمانی که درخارج,از کشوربه شکل بورسیه,وارد دانشگاههائی میشوند درحد یک دیپلمه نیز یارایی وکشش تحصیلی در رشته دانشگاهی,خود را,دارا نیستندو بااینکه مهندسی یا حتی لیسانس خود را نیز دردست دارند نمیتوانند جوابگوی ساده ترین سوالات رشته تحصیلی خودباشند بدترین آن رشته های مهم شیمی ست که ساده ترین فرمولها را نیز نمیدانند ومن از طریق دوستی لیسانسه دررشته شیمی که درنروژ فارغ التحصیل شده بود میشنیدم کهفلان ایرانی که یا بابورس تحصیلی آمده است وویزای تحصیلی را دراست در آزمایشگاه دانشکده چگونه شرمزده برجا مانده است که,نتوانسته محلول ساده ای را,ترکیب یا حتی نام آنرا بگوید وازدیگر ضعفهای بسیار مهم دانشجویان وفارغ التحصیلان ایرانی درخارج از کش.ور که بسیارتعجب آوراست ضعف شدید آنان در زبان انگلیسی ست چراکه کسی که,مدرک دیپلم را دارا باشد,درحدمکالمه ای ساده ودرحد روزمره گی می بایست قادربه صحبت باشد .
درحالی که خودمن وقتی دیپلم خودرا گرفته بودم باوجود شدت علاقه ام به زبان واینکه شاگرد بدی درزبان نبودم.اما بسیار بروی زبان انگلیسی خود بعلت علاقه شخصی کارمیکردم وپبیش از خروج ازایران در سطح وسیعتری شروع,به خواندن کتب اموزش زبان کردم تا درسطح امروزی یک شاگرد دیپلمه درخارج بتوانم در بدو ورود به نروژ صحبت کنم واینن تنها یاور من در بدو ورود بود که زبان نروژی نمیدانستم ومیبایست بگونه ای زندگی راتا رفتن به کلاس زبان میگذراندم وگلیم خودرا,از آب بکشیدم,امادر سطح دانشگاهی,این کمبودعمیق تروزشت تر بنظر میرسد چراکه یک لیسانسه ایرانی در بدّو, ورودبه دانشگاه های غرب در هر رشته ای که میباشد بازمی بایست دوسال تحصیلی را بگذرانند تادرجوامع اروپائی مدرک آنان بعنوان لیسانس یا فوق دیپلم یادیگر مدارک پذیرفته شود وبسیار دیده ام که در سطح اموزشی بخصوص از لحاظ زبان انگلیسی شخص بامدرک مهندسی ولیسانس,آنقدر ضعیف بوده است,که درفکراستادان دانشگاه,اینگونه نقش بسته است,که این مدرک یا جعلی وخریداری شده است, یااینکه,این شخص از طریق تقلب تواسنسته است مدرک بگیرد واینگونه کمبودها در سطح کلاسی نیز اثر میگذارد چراکه وقتی زبان بلد نباشی ودردانشگاهی, درکلاس باشی,روزی درس به زبان انگلیسی ست فردا نروژی والبته با,دانستن انگلیسی کامل,استاد میتواند به شخصی که توریست کشوراوست تاحدودی, درسهای زبان کشور خودراآموزش دهد.امااگراین راهم نداند,هم مبلغ شهریه پرداختی خودرا,ازکف داده است,هم مزاحم دیگر دانشجویان واستادان,درسطح کلاسی شده,وقتی که قادر نباشد لااقل به زبان انگلیسی ساده سوالات را پاسخ گوید یاسوالی بپرسد یا همگام با دیگران پیش برود وتزهای کلاسی راکه معمولا چند تا از آ«ها به شکل گروهیست ,راهم تحویل دهد وزمانی که کار گروهی باشد,این شخص با ضعف زبانی خودمشکل ساز,دیگر افراد گروه میشود چراکه درجائی بایدبنویسد,وکتبی تحویل دهد.درجائی میبایست شفاهی جوابگو باشدونمره ای که گروهی میگیرند وهرشاگرد نیز می بایست بخش خودرابدرستی,انجام دهدبر نمرات دیگر دانشجویان تائیر منفی میگذارد واین خشم گروه رابر میانگیزد,که تلاش خود راکرده,اما یکفرد ضعیف باعث پائین آمدن نمره ی همگی آنان میشود.این است که,تاجائی که دیده ام,تبصورت اجباری استادی شاگردان را باهم,درگروه نگذارد مسلم است که,دانشجو نروژی یا هر کش.ری سعی میکند,ازدوستانِ همزبان خود,درگروه,استفاده کند,که شناخت فرهنگی وزبانی او دریک سطح باشد وبااودچارمشکل نشود.بااین شکل بیشتر بیشتر به نقش سازنده استاد واموزگار ومعلم درسطح ملی خود پی میبریم وباید پرسید چگونه,فوق دیپلم, ولیسانسه ی کشور ما انگلیسی بلد نیست امامدرک دارد.چرامکالمه تااینحد ضعیف,است.اینها تماما,آبروی کشور ماست در دیگر کشورها که میبایست فکری جامع واساسی,درسطح ملی,ودرآموزش پرورش ودر محدوده های علمی کشوری بخصوص دانشگاههائی که دانشجو اعزام میکنند مورد توجه شدید قرارگرفته دانشجو را همسطح یک دانشجوی لیسانسه بالا کشیده,وازدانش رشته ی اووزبان اونیز مطمئن بوده سپس باو بورس تحصیلی,اهداگرددوتادرخارج ازکشورهم برای خودهم,دانشگاهها,هم استادان مشکل سازنباشدومهمتر ازهمه,نامِ خودایران,بعنوان کشوری ضعیف,ازلحاظ تحصیلی درمیان استادان برده نشود.درحالی که ما هنوز با مشکلات پیش وپاافتاده ای چون معلمی مواجه هستیم که,ازهمان سطح دبستان و راهنمائی ودبیرستان, شاگردان را,ازهرچه درس ومدرسه است,بیزار میکنندونسل آینده ی ما,توسط معلمی که کارآمد ویاحتی انسان,درست ومسئولیت پذیری,نیست وی تنهابرای نیاز به حقوق روزانه,به کلاس درس می آید,دچارصدمه ای میشود که متاسفانه در جامعه به یک دونفر شاگرد معمولی ختم نمیشود,که شایدهمان یک دوشاگردهم, برای خودکسی میشدند,اگر مورد بی مهری وبیتوجهی معلمی قرارنمیگرفتند ولی سالهای دراز تدریس چنین معلمی,ریشه خودرا,درنسل ما نیز میگذاردوافرادی به جامعه پیوند میخورند که,اول,ازهمه یادگرفته اند,معلم وآموزگاریعنی چوب بالای سر نه مهربانی آموزش دهنده که به,اوعلم آموخته وهنری ودانشی.وباید دراین زمینه,آنچه رالازم است,انجام دادوآنچه راضرروری ست برنامه ریزی کرد,باید مشکلات وچاره رهها را بررسی کرده وبایدایرادواشکالهای موجود راعنوان کرده,وگفت وبفکر چاره بود وگرنه درهیچ زمینه ای هیچ پیشرفتی حاصل نمیگردد,وآموزش وتعلیم وتربیت چیزی ست که می بایست همگان دلسوزآن بوده وبفکرهرچه بهتر ساختن کانون آموزش کشوری,باشندوباید توجه داشت ودقت کرد, که چه چیزراآموزش میدهیم ودقت داشت که نتیجه چگونه بوده است ونتایج رامصرانه دنبال کرد وباز وبازبه بهترکردن ودوباره سازی پرداخت,تاآنچه لازمه ی یک فرهنگ ودانش نوینِ, اجتماعیست به شکل درست پا گرفته وقدرت بگیرد بایدآموخت وبدیگر کشورها نیز توجه داشت وبهترین های هر کشوری را بر کشور خود افزود,تاسطح ملی جامعه,درهمه سطوح بالا برود وباید مشکلات رادرعرصه ای وسیع,دنبال کرده,وگفت وسوال کرد وبدنبال جواب بود دیدن مشکلات وساختن باآن ,هرگزهیچ تغییری ایجاد نمیکند.
____ بگو ... ____
بگو گفتن هم راهی ست
...بر فریادهای فروخورده
حتی اگر بی تفاوت
از کنار آن بگذرند ...
باز
بهتر از ناگفتن هاست !
اگر سکوت میدانست ,
چگونه لبهای دل را ,
به اسارت
کشیده است ,
شاید خود
فریاد میکشید
اما حروف را
کنارهم بگذار,
شاید وصل کلمات ,
جدائی ها را کمتر کند
وروزی دستهای ما
با وصل دوباره آشتی کند
در شادی زیستن
____ فرزانه شیدا 1384 _____
وفرزندان مانسل آینده مابا قدرت مدیر معلم دردبستان وکلاس وهمچنین دردیگر مراکز آموزشی نقش حکمرانی بر کودکان وفرزندان ما درسطح وسیع آموزشی تا آخرین گامها چون انسانهائی هستند که «عروسک های مومی» را به زیر دست داشته باشند وهرآنچه بخواهند باو از خوبی وبدی منتقل میکنند وبه هرگونه که دلخواه,آنان است فرزندان مارا شکل داده,راهی جامعه ای میکند که نیازمند دانش وآگاهی ودرستی اخلاق است,ومی بایست خالی از دردهای فروخورده سرزنشهای مداوم والدین وآموزگار باشدیاتربیت نادرست آموزشی,درهرمکانی ومنطقه,از آموزش وتحصیل چه خصوصی ,چه دولتی وبیادداشته باشیم هر یک از ما,در مقابل کشور خود مسئولیم,ومی بایست مسئولیت پذیر نیز بوده,اثروثمری داشته باشیم,درجهات مثبت درراههای هموار وناهموار زندگی.
____ آخر او قلب نداشت____
برق زیبای نگاهی آبی...
در نگاهش شادی
بر لبش خنده
همیشه جاری
و براین
چهره ی آرام وصبور...
رنگی از غصه وغم
پیدا نیست
واگر ماه بماه
...گوشه ای می افتاد
وکسی یاد نمیکرد
ز او روز و شبی
رنجشی نیز نداشت
همچنان خندان بود
همچنان آسوده!!!
آخر او قلب نداشت!
و زبازیچه شدن
شرم نداشت
و رها بود
ز آزرده شدن
شاید او میخندید
زآنکه خود
شادی یک کودک بود
شاید اومی خندید
زآنکه احساس نداشت
غبطه میخورد دلم
بر نگهش
و به آن لبخندی
که بر آن چهره ی شاد...
تا ابد جاری بود
وبه آن چهره...
که شادی میداد..
به دل وروح لطیف کودک...
با نگاهی براق
هدیهء بود ز من ....
من ِ مادر
به شب جشن تولد
یک شب
به یکی دخترکم ...
که مداوم
به نگه میخندید ...
برلبش نیز مداوم لبخند
وعروسک ز دل جعبه
به بیرون آمد...
. دخترم ذوقی کرد
وعروسک هم نیز
همچنان میخندید...
همچنان خندان است...
تا ابد میخندد
این عروسک , اما...
همچنان ساده مرا می نگرد
لااقل
خنده واین دیده ی او...
خالی از کینه ی
این دنیا بود
لااقل
مظهر یک شادی بود
لااقل کودک من ...
با لبش می خندید
...
این عروسک اما
همچنان ساده مرا
می نگرد
و دگر کارش نیست
که چه سان
روز و شبی می گذرد
آخر او قلب نداشت
ما ولی در دل خود...
از عروسک شدنی می ترسیم!!
که مبادا یکروز
بازی دست جهانی باشیم
بی خبر زآنکه عروسک ؛هستیم؛ !
لیک خالی ز نگاهی براق
خالی از نقش همان لبخندی ...
که تواند روزی
شادی یک دل دیگر باشد
(ما) عروسک هستیم!!!
لیک در سینه ما قلبی هست
که گهی سوخته دل..
ازهمان روزن چشم
ازته قلب و وجود...
اشکها میریزد...
اشکها میریزددر غم دنیائی
که درآن قصه ی بازیچه شدن
نه بدست کودک که ...
به دست دنیاست!
لیک در سینه ی ما ...طپش اندوهی
ضربان تلخی
نبضی از گردش دهر
همچنان بانک مداوم میزد ...
درسکوت دل ما ...
در همه خاموشی
زمستان ۱۳۸۲
___ سروده ی: فرزانه شیدا _____
ازاینرو دراکثر کشورهای اروپائی وغربی معلم به شکل بسیار دقیقی تحت نظر مدیر وآموزش وپرورش کشوران قرار داردوبا متحاناتی که بی خبراز مدارس میگیرند سطح تحصیلی ودانش آن مدرسه مشخص شده وپی میبرند,کدامین معلم,درکدامین رشته ضعیف بوده,ونتوانسته دانش آموزان را بدرستی پرورش دهد.در نروژدرسالهای پیش سطح ریاضی بچه های دبستان بسیارپائین امده بود.بگذریم که درمقطع تحصیلی وبخصوص ریاضی استفاده ازماشین حساب درکلاس درتمرینات خانگی وحتی در امتحان,آزاداست ودیگر نمونه ها,این است که,حتی میشودکتاب درسی را,نیز به جلسه امتحان بردشاید بپرسید چگونه تقلب نمیشود چون نمیتواند تقلب بشود,زیراکه شکل سوالات بگونه ایست که شاگردان,محصلین,ودانشجویان تاکتاب رانخوانده باشند, قادر به جوابگوئی نیستند وطرح سوال به شکلی صورت میگیردکه,شخص محصل بایدازخودجواب راحت باجملات خود بنویسد برای همین شاگرد قادرنیست جواب بدهد وکپی برداری ازکتاب و,نوشتن درزیرسوال مشخص کننده این است,که,اودرس رانخواندوکپی برداشته است,درنتیجه نمره ای باوداده نمیشود.در نتیجه,درروندآموزشی نقش معلم یکی از,بالاترین شکلهای رادرروحیه شاگرد,دارد بدین معنی که وقتی معلم بداند چگونه بیآموزدکه,از شاگردان جوابها را به همین شکلی که ذکر شده, تحویل بگیرد آنگاه,شاگرد,درطول کلاسهاآموخته است که,هم تقلب,راه بجائی نمیبرد هم میبایست خوانده باشدتانمره بیآوردوهم,اگر بدرستی تعلیم داده شده باشدیکبارخواندن کل کتاب درموقع امتحان برای,اوکافیست باذکراین مطلب کهانسانها بگونه های متفاوت میآموزند واین یکی از دروسی ست که به,آموزگاران داده میشود که دریابد,که شاگرد,ازجمله افرادیست که بشکل تصویری یاد میگیرد یابانوشتن یاخواندن یاکافیست,درکلاس گوش دهد,کمااینکه شکل تصویری یکبار در فرگردها توصیف شد بدینگونه است که شاگردی وقتی کتابی,رامیخواند مغز اواز آن کتاب عکس برمیدارد وزمانی که سوال درامتحان مطرح میشود,درذهن آن شاگردان صفحه کتاب باز میشود وعکس انرامیبیند من خودازنمونه های تصویری هستم که حتی شماره صفحه کتاب رادرآن صفحه نگاهم عکس گرفته وگاه بیادم میایدکه درگوشه آن صفحه ی کتاب مثلا یک ضربدر یاخطی گذاشته ام سری دیگر تنهاوقتی یادمیگیرند که یکباراز,روی متن بنویسند سری سوم به کلاس ساکت نیازمندند تاآنچه میشنونددرمغز ثبت کنند,سری آخرکسانی که حتما بایددرخلوت کتاب رایاآرام یاباصدای بلند بخوانند تا مغزآنان ثبت کند وتمامی اینها وظیفه معلم است که بداندهرشاگردچگونه میاموزد زیادبه معلمین ایران نمیشود سخت گرفت بعلت جمعیت بالای کلاسهاامادراینجا بیشترین حدود شاگردان یک کلاس خیلی شلوغ نهایت 20 نفر دیگر چاره نباشد تا 30 نفراست که 30 نفر بندرت میشود دریک کلاس باشند وسعی میشودهرچه زودتر منتقل وتقسیم به دیگر کلاسیهاشوندکه شاگردومعلم قادر باین باشند بهم کمک کرده کمکم بگیرند وشناخت کافی بروی هم داشته باشند.در نتیجه «مقام معلم »که بعنوان تعلیم دهنده ای بمدت 8 ساعت درروز برای نسل آنیده کشوریست مقام کوچکی نیست که بسادگی ازآن گذر کرده وهرکه رادر هرسطح فکری وتربیتی وعلمی در جایگاه مقدس معلم,به دبستان وغیره,راهی کنیم.ازاین روست که فرهنگ وتربیت واموزش در رفاه وخوشبختی ورشدفرهنگی هر ملتی بسیار نقش بسزائی را,دارست.
باشد که مانیز در راه کشوری بهترومردمانی خرسندترز وآگاه ترازهیچ تلاشی فروگذارنکنیم حال در هر آت رشته وفن ودانش ومرتبهومقامی که هستیم خواه ریزه سنگی,درکنار ساحل معرفت وعلم ودانش,خواه قلوه سنگی,دردنیای"انسانیت" پابرجا,ویاکوهی استواردرنماد علم ودانش در جایگاه,ارزشمند معلم وآموزگارو استاد.
● *آموزگار بالهای بزرگی ست که دانش آموز را به فرای آنچه می داند می برد،آن فرااگر روشنی باشد دودمانهای آینده راشکوهی شگفت انگیز فراخواهد گرفت .*ارد بزرگ
*یک آموزگار می تواند با رفتار و گفتارش کشوری را دگرگون سازد .*ارد بزرگ
*آموزگاری ، عشق است چنین جایگاهی هیچگاه به دست غیر مباد. *ارد بزرگ
*دانش آموزان جوانه های برخواسته از وجود آموزگاران اند که با آسمانها می آمیزند و ریشه گاهشان همان خاک پر ارزش است . *ارد بزرگ
*یک آموزگار خام می تواند شاگردان خویش را برای همه زندگی سرگردان کند .* ارد بزرگ
* طبیعت ، آموزگار بزرگیست ، خردمندان از آن درس ها می گیرند .* ارد بزرگ ●
● پایان جلد سوم آرمان نامه ی اُرد بزرگ
● به قلم فرزانه شیدا -اُسلو نروژ ●

هیچ نظری موجود نیست: